اسماعیل
نویسه گردانی:
ʼSMAʽYL
اسماعیل . [ اِ ] (اِخ ) ابن امیة. شیخ طوسی در رجال خود او را از اصحاب سجاد (ع ) شمرده . ابن حجر در تقریب وی را بنام اسماعیل بن امیةبن عمروبن سعیدبن العاص بن امیة اموی خوانده و گوید: ثقت است و بسال چهل وچهار یا پیش از آن درگذشت . ذهبی در مختصرگوید: سفیانی و بشربن مفضل از وی روایت کنند. شصت حدیث دارد. و بسال 129 هَ . ق . درگذشت . و میان این دوتاریخ تفاوت بسیار است . (تنقیح المقال ج 1 ص 130).
واژه های همانند
۷۱۳ مورد، زمان جستجو: ۰.۷۵ ثانیه
اسماعیل . [ اِ ] (اِخ ) ابن سلیمان ازرق . رجوع به اسماعیل بن ازرق شود.
اسماعیل . [ اِ ] (اِخ ) ابن سَمَکَةبن عبداﷲ پدر احمدبن اسماعیل بن سمکة. نجاشی احمد سمکة را یاد کرده گوید: وی از اعراب ساکن قم بود و مردی اد...
اسماعیل . [ اِ ] (اِخ ) ابن سمیع مکنی به ابومحمد. محدث است و شعبه از وی روایت کند.
اسماعیل . [ اِ ] (اِخ ) ابن سنان العصفری مکنی به ابوعبیدة. محدث است .
اسماعیل . [ اِ ] (اِخ ) ابن سود کین بن عبداﷲ نوری حنفی ملقب بشمس الدین مکنی به ابوطاهر مکی . او راست : شرح عمدةالعقائد احمد نسفی . لواقح الاس...
اسماعیل .[ اِ ] (اِخ ) ابن سهل مکنی به ابوحاتم . محدث است .
اسماعیل . [ اِ ] (اِخ ) ابن سهل دهقان . نجاشی او را ضعیف دانسته گوید: کتابی دارد و ما آنرا روایت کرده ایم . شرح احوال او در کتب متأخر رجال ...
اسماعیل . [ اِ ] (اِخ ) ابن سُهَیل . مؤلف تعلیقه ٔ رجالیه گوید: وی از فضل بن شاذان روایت کند. و چون اسماعیل بن سهل دهقان نیزاز فضل بن شاذ...
اسماعیل . [ اِ ] (اِخ ) ابن سیار. برخی او را چنین یاد کرده اند ولی گویا اسماعیل بن یسار صحیح باشد. (تنقیح المقال ج 1 ص 135). رجوع به اسماعی...
اسماعیل . [ اِ ] (اِخ ) ابن شرف الدین عودی عاملی ملقب بشیخ شهاب الدین . وی از ادبا و شعرای جبل عامل که قبل از 1097 هَ . ق . (سال تألیف ک...