اسماعیل
نویسه گردانی:
ʼSMAʽYL
اسماعیل . [ اِ ] (اِخ ) ابن جابر. نجاشی او را جُعفی و شیخ طوسی در رجال خود او را خَثْعَمی خوانده و متأخرین هر کدام از یکی ازین دو مدر» پیروی کرده اند و هر دو او را از صحابه ٔ امامین باقر وصادق (ع ) شمرده اند و در رجال شیخ طوسی در باب اصحاب کاظم (ع ) مردی بنام اسماعیل بن جابر بدون لقب آمده وشاید همین شخص باشد. بهر حال شیخ و نجاشی کتابی بدونسبت داده اند که یحیی و صفوان از وی روایت کرده اند.برخی خثعمی را غیر از جعفی دانسته اند لیکن متحد بودن ایشان صحیح تر است . (تنقیح المقال ج 1 صص 130-131).
واژه های همانند
۷۱۳ مورد، زمان جستجو: ۰.۴۵ ثانیه
اسماعیل . [ اِ ] (اِخ ) علی هندی (مولوی ...). کاتبی هندی که نسخه ای از دیوان خطی نزاری قهستانی متعلق به موزه ٔ بریتانیا را استنساخ کرد. (...
اسماعیل . [ اِ ] (اِخ ) عمادالدین بخاری (ملک ...). بقول مستوفی وی اشعار خوب دارد و شعر او بهتر از شعر بدر است . (تاریخ گزیده ج 1 ص 824).
اسماعیل . [ اِ ] (اِخ ) عمادالدین صالح . رجوع به عمادالدین اسماعیل صالح ... شود.
اسماعیل . [ اِ ] (اِخ ) عمادالدین . رجوع به اسماعیل بن احمدبن سعید... شود.
اسماعیل . [ اِ ] (اِخ ) عمادالدین . رجوع به اسماعیل بن افضل شود.
اسماعیل . [ اِ ] (اِخ ) غرناطی . رجوع به اسماعیل بن محمد... شود.
اسماعیل . [ اِ ] (اِخ ) غزنوی . رجوع به اسماعیل بن سبکتکین شود.
اسماعیل . [ اِ ] (اِخ ) غفاری . رجوع به اسماعیل بن عبداﷲ شود.
اسماعیل . [ اِ ] (اِخ ) فالی ملقب به مجدالدین . از معاصرین رشیدالدین فضل اﷲ وزیر معروف که مکتوبی از رشیدالدین خطاب به وی در نسخه ٔ خطی مج...
اسماعیل . [ اِ ] (اِخ ) فتح الدین ملقب به ملک معزّ. متوفی در سنه ٔ 595 هَ . ق . در مصر. مدت حیات او را بیست وهفت سال و سه ماه و هفت روز گو...