اسماعیل
نویسه گردانی:
ʼSMAʽYL
اسماعیل . [ اِ ] (اِخ ) ابن جابر. نجاشی او را جُعفی و شیخ طوسی در رجال خود او را خَثْعَمی خوانده و متأخرین هر کدام از یکی ازین دو مدر» پیروی کرده اند و هر دو او را از صحابه ٔ امامین باقر وصادق (ع ) شمرده اند و در رجال شیخ طوسی در باب اصحاب کاظم (ع ) مردی بنام اسماعیل بن جابر بدون لقب آمده وشاید همین شخص باشد. بهر حال شیخ و نجاشی کتابی بدونسبت داده اند که یحیی و صفوان از وی روایت کرده اند.برخی خثعمی را غیر از جعفی دانسته اند لیکن متحد بودن ایشان صحیح تر است . (تنقیح المقال ج 1 صص 130-131).
واژه های همانند
۷۱۳ مورد، زمان جستجو: ۱.۵۳ ثانیه
اسماعیل آباد یافت آباد. [ اِ دِ ] (اِخ ) دهی جزء دهستان غار بخش ری شهرستان تهران ، در 10000 گزی شمال باختر شهرری و 2000 گزی راه رباط کریم . ...
این واژه به تازگی اضافه شده است و هنوز هیچ کسی برای آن معنی ننوشته است. برای اینکه برای این واژه معنی بنویسید
اینجا کلیک کنید.
اسماعیل آباد حاجی معین . [ اِ دِ م ُ ](اِخ ) دهی جزء دهستان غار بخش ری شهرستان تهران ، در6000 گزی جنوب شهر ری و 3000 گزی خاور شوسه ٔ تهران ...