اسماعیل
نویسه گردانی:
ʼSMAʽYL
اسماعیل . [ اِ ] (اِخ ) ابن حسن بن علی غازی بیهقی مکنی به ابوالقاسم و ملقب به شمس الائمة. بیهقی در کتاب الوشاح آرد که این اسماعیل به شمس بیهقی معروف است . وی فنون آداب را جامع و مفاتیح حکمت و فصل الخطاب را حائز بود. بمرو اقامت گزید و در آنجا توطن کرد. طریقه ٔ وی در فقه مستقیم و اکثر مصنفات او سلیم است . او راست :
کُتّاب حضرتنا دامت سلامتهم
یهیئون من الالقاب اسبابا
و ینصبون من الاطماع الویةً
و یفتحون من الالقاب ابوابا
و یبخلون بما جاد الکریم به
و ینفقون علی الاقوام القابا
تجشأوا فی نوادیهم بلاشبع
کأنهم اکلوا الحتیت و الربا (؟).
و این معنی را از گفته ٔ خوارزمی :
قل الدراهم فی کیسی (؟) خلیفتنا
فصارینفق فی الاقوام القابا
گرفته است .
او راست : کتاب نقض الاصطلام . کتاب سمطالثریا در معانی غریب حدیث . کتاب فی اللغة. کتاب فی الخلاف . (معجم الادبا چ مارگلیوث ج 2 صص 261-262).
واژه های همانند
۷۱۳ مورد، زمان جستجو: ۲.۲۱ ثانیه
اسماعیل . [ اِ ] (اِخ ) ابن احمد حجاری . از مردم وادی الحجارة (اندلس ).وی از اهل فضل و محدث بود. (حلل السندسیة ج 2 ص 74).
اسماعیل . [ اِ ] (اِخ ) ابن احمد سامانی ، مکنی به ابوابراهیم (279-295 هَ . ق .). مؤلف تاریخ بخارا آرد: ذکر بدایت ولایت امیر ماضی ابوابراهیم ...
اسماعیل . [ اِ ] (اِخ )ابن احمد سرخسی رجوع به اسماعیل بن احمد هروی شود.
اسماعیل . [ اِ ] (اِخ ) ابن احمد وراق . رجوع به ابن الزجاجی اسماعیل ... شود.
اسماعیل . [ اِ ] (اِخ ) ابن احمد هروی سرخسی مکنی به ابومحمد و معروف به ابن فرات . او راست : کتاب مناقب امام شافعی . کافی فی القراآت السبع...
اسماعیل . [ اِ ] (اِخ )ابن احمدبن سعید معروف به ابن الاثیر حلبی شافعی و ملقب به عمادالدین . او راست : عبرة اولی الابصار فی ملوک الامصار در د...
اسماعیل . [ اِ ] (اِخ ) ابن احمدبن عمربن الاشعث السمرقندی مکنی به ابوالقاسم . محدث است و مهذب الدین بن هِبِل در بغداد از وی سماع دارد. (عی...
اسماعیل . [ اِ ] (اِخ ) ابن احمدبن فرات سرخسی شافعی مکنی به ابومحمد. رجوع به اسماعیل بن احمد هروی شود.
اسماعیل . [ اِ ] (اِخ ) ابن احمدبن محمد بدری اردبیلی . اوراست : انیس القلوب و غایةالمطلوب در دعوات و اذکار که بسال 763 هَ . ق . از تألیف آن ...
اسماعیل . [ اِ ] (اِخ ) ابن احمدبن یوسف سلمی . او راست جزئی در حدیث .