اجازه ویرایش برای هیچ گروهی وجود ندارد

اسماعیل

نویسه گردانی: ʼSMAʽYL
اسماعیل . [ اِ ] (اِخ ) ابن رزین بن عثمان خزاعی مکنی به ابوالقاسم . وی پسر برادر دعبل شاعر خزاعی است و در واسط منزل داشت . ابن غضائری در کتاب الضعفاء گوید: مردی کذاب و حدیث ساز بود و از پدر خود از امام رضا (ع ) روایت میکرد و مصنفاتی داشت . (تنقیح المقال ج 1 ص 134).
واژه های قبلی و بعدی
واژه های همانند
۷۱۳ مورد، زمان جستجو: ۰.۴۶ ثانیه
اسماعیل . [ اِ ] (اِخ ) ابن اسحاق السراج . ابن جوزی در مناقب الامام احمدبن حنبل در «ذکر اعیان اصحاب و اتباع احمدبن حنبل » ذکر اسماعیل آورد...
اسماعیل . [ اِ ] (اِخ ) ابن اسحاق الانصاری . محدث است . رجوع به عیون الاخبار جزء1 ص 60 شود.
اسماعیل . [ اِ ] (اِخ ) ابن اسماعیل رازی ملقب به مجدالدین قاضی . او راست : القرائن الرکنیة فی فروع الشافعیة. وفات وی به سال 750 هَ . ق . ب...
اسماعیل . [اِ ] (اِخ ) ابن اسماعیل نعالی . به قول مؤلف مجمل التواریخ خال برکیارق سلجوقی بود. (مجمل التواریخ و القصص ص 409). و در راحة الص...
اسماعیل . [ اِ ] (اِخ ) ابن اسود ملقب به تبان . محدث است .
اسماعیل . [ اِ ] (اِخ ) ابن اشعث . وی پسر اشعث بن قیس کندی است و مادر او ام ّفروة خواهر ابوبکر صدیق است . (حبیب السیر چ تهران ج 1 جزو4 ص 158)...
اسماعیل . [ اِ ] (اِخ ) ابن اشعث . او راست : کتاب تعبیر.
اسماعیل . [ اِ ] (اِخ ) ابن اعمش . رجوع به اسماعیل بن عبداﷲ اعمش شود.
اسماعیل . [ اِ ] (اِخ ) ابن افضل علی ایوبی معروف بصاحب حماة و ملقب بعمادالدین و مل»المؤید. اوراست : شرحی بر کافیة فی النحو ابن حاجب . وفات ...
اسماعیل . [ اِ ] (اِخ ) ابن امیة. شیخ طوسی در رجال خود او را از اصحاب سجاد (ع ) شمرده . ابن حجر در تقریب وی را بنام اسماعیل بن امیةبن عمروب...
« قبلی ۵ ۶ ۷ ۸ ۹ صفحه ۱۰ از ۷۲ ۱۱ ۱۲ ۱۳ ۱۴ بعدی »
نظرهای کاربران
نظرات ابراز شده‌ی کاربران، بیانگر عقیده خود آن‌ها است و لزوماً مورد تأیید پارسی ویکی نیست.
برای نظر دادن ابتدا باید به سیستم وارد شوید. برای ورود به سیستم روی کلید زیر کلیک کنید.