اسماعیل
نویسه گردانی:
ʼSMAʽYL
اسماعیل . [ اِ ] (اِخ ) ابن سبکتگین (ناصرالدولة). پس از وفات سبکتگین (378 هَ . ق .) بنا بر وصیت سبکتگین امرای غزنوی اسماعیل پسر کوچک سبکتگین را به امارت برداشتند و او در غزنین به تخت نشست ولی برادروی محمود او را در حوالی غزنین شکست داد و پس از شکست او را امان داده و در امارت با خود شریک ساخت . چون پس از چندی به او سؤظن برد اسماعیل را بزندان انداخت و اسماعیل در زندان بمرد و مدت امارت اسماعیل هفت ماه بود. رجوع به ترجمه ٔ تاریخ یمینی ص 440 و تاریخ بیهقی چ ادیب ص 253 و تاریخ گزیده چ لندن ج 1 صص 393-394 و تاریخ بیهق ص 130 و قاموس الاعلام ترکی شود.
واژه های همانند
۷۱۳ مورد، زمان جستجو: ۰.۴۱ ثانیه
اسماعیل . [ اِ] (اِخ ) ابن عبیداﷲ مکنی به ابوسفیان . تابعی است .
اسماعیل . [ اِ ] (اِخ ) ابن عبیداﷲبن ابی عبیداﷲ مکنی به ابوسفیان . تابعی است .
اسماعیل . [ اِ ] (اِخ ) ابن عبیداﷲبن ابی عبیداﷲ. مؤلف الموشح ازو نقل کرده است . (الموشح ص 73 و 176 و 192).
اسماعیل . [ اِ ] (اِخ ) ابن عبیداﷲبن ابی المهاجر. رجوع به اسماعیل بن عبیداﷲ... شود.
اسماعیل . [ اِ ] (اِخ ) ابن عثمان بن ابان . شیخ طوسی او را دررجال خود در عداد محدثین که از ائمه ٔ اثناعشر نقل روایت نکرده اند یاد کرده و در ...
اسماعیل . [ اِ ] (اِخ ) ابن علبه . علبه نام مادر اوست و پدر وی ابراهیم از موالی بنی اسد است . کنیت او ابوبشر و مولد وی بسال 116 هَ . ق .و وف...
اسماعیل . [اِ ] (اِخ ) ابن علی . نجاشی گوید: اسماعیل بن علی و اسماعیل بن ابی عبداﷲ کتابی در خطب جمع کرده اند و محمدبن عیسی اشعری آنرا از ایش...
اسماعیل . [ اِ ] (اِخ ) ابن علی . پیشوای فرقه ٔ اسماعیلیه از «غالیه ». (بیان الادیان ص 36).
اسماعیل . [ اِ ] (اِخ ) ابن علی . وی ابیات شواهد شرح کافیه ٔ متوسط رکن الدین را شرح و به کشف الوافیة موسوم کرده است . (کشف الظنون ). رجوع به...
اسماعیل . [ اِ ] (اِخ ) ابن علی بن احمدبن حسین بن ابراهیم شواء، کوفی الاصل حلبی المولد و المنشاء و المدفن . وی پدر ابوالمحاسن یوسف بن اسماعی...