اجازه ویرایش برای هیچ گروهی وجود ندارد

اسماعیل

نویسه گردانی: ʼSMAʽYL
اسماعیل . [ اِ ] (اِخ ) ابن سعد الوهبی ملقب به خشاب .رجوع به خشاب و اعلام زرکلی و معجم المطبوعات شود.
واژه های قبلی و بعدی
واژه های همانند
۷۱۳ مورد، زمان جستجو: ۱.۸۶ ثانیه
اسماعیل .[ اِ ] (اِخ ) ادیب . نظامی عروضی در چهارمقاله گوید:در عهد ملکشاه و بعضی از عهد سنجر فیلسوفی بود بهرات و او را ادیب اسماعیل گفتندی ، ...
اسماعیل .[ اِ ] (اِخ ) استاد. وزیر مل» مسعود که به امر سلطان محمودبن محمدبن ملکشاه سیاست شد. (513 هَ . ق .).
اسماعیل . [ اِ ] (اِخ ) اسکداری مکنی به ابوالیمن و ملقب به نورالدین . یکی از مشایخ نقشبندی از فرقه ٔ صوفیه . وی در علوم فقه و حدیث و دیگر...
اسماعیل . [ اِ ] (اِخ ) اسود. یکی از درباریان هادی خلیفه ٔ عباسی . رجوع به الجماهر بیرونی ص 62 شود.
اسماعیل . [ اِ ] (اِخ )اشجعی . رجوع به اسماعیل بن عبداﷲ غفاری اشجعی شود.
اسماعیل . [ اِ ](اِخ ) اشرف پادشاه یمن . فیروزآبادی مؤلف قاموس المحیط در رمضان سال 796 هَ . ق . وارد زبید یمن گردید و در آنجا مورد عنایت اسما...
اسماعیل . [ اِ] (اِخ ) اصفهانی . رجوع به کمال الدین اسماعیل شود.
اسماعیل . [ اِ ] (اِخ ) اصفهانی (میرزا...). از همطرحان (؟) شفیعا اثر بوده در سنه ٔ 1132 هَ . ق . از این جهان رحلت نموده . او راست :چاره زمی کن...
اسماعیل . [ اِ ] (اِخ ) اموی . ابن الجوزی از وی نقل کرده است . (سیرة عمربن عبدالعزیز ص 288).
اسماعیل . [ اِ ] (اِخ ) انصاری . رجوع به اسماعیل بن خلف بن سعید... شود.
نظرهای کاربران
نظرات ابراز شده‌ی کاربران، بیانگر عقیده خود آن‌ها است و لزوماً مورد تأیید پارسی ویکی نیست.
برای نظر دادن ابتدا باید به سیستم وارد شوید. برای ورود به سیستم روی کلید زیر کلیک کنید.