گفتگو درباره واژه گزارش تخلف اسماعیل نویسه گردانی: ʼSMAʽYL اسماعیل . [ اِ ] (اِخ ) ابن عباد قصری . شیخ در رجال خود او را درعداد اصحاب رضا (ع ) شمرده و از مردم قصر بنی هبیرة ۞ دانسته . رجال نویسان متأخرنیز او را یاد کرده اند. (تنقیح المقال ج 1 ص 136). واژه های قبلی و بعدی واژه های همانند ۷۱۳ مورد، زمان جستجو: ۰.۸۴ ثانیه واژه معنی اسماعیل اسماعیل . [ اِ ] (اِخ ) ابن الجدر الحریری مملوک . شاعری قلیل الشعر است . (ابن الندیم ). اسماعیل اسماعیل . [ اِ ] (اِخ ) ابن جعفربن ابی کُثَیر مدنی . شیخ طوسی در رجال او را در عداد اصحاب صادق (ع ) شمرده و در برخی نسخه ها لفظ «ابی » ساقط اس... اسماعیل اسماعیل . [ اِ ] (اِخ ) ابن جعفربن ابی کثیر الانصاری . یکی از روات قراءة نافعبن عبدالرحمن . (ابن الندیم ). اسماعیل اسماعیل . [ اِ ] (اِخ ) ابن جعفربن عیسی عامری . محاسن برقی او را در عداد اصحاب صادق (ع ) شمرده است . (تنقیح المقال ج 1 ص 131). اسماعیل اسماعیل . [ اِ ] (اِخ ) ابن جعفربن ناصرالحق . رجوع به اسماعیل بن ابی القاسم جعفر شود. اسماعیل اسماعیل . [ اِ ] (اِخ ) ابن جفینه . او یا اسماعیل بن عبدالرحمن است و یا اسماعیل بن عبداﷲ. (تنقیح المقال ج 1 ص 132). اسماعیل اسماعیل . [ اِ ] (اِخ ) ابن حازم سلمی کوفی . شیخ طوسی او را در عداد اصحاب صادق (ع ) شمرده . و در باب حج از کافی روایت محمدبن سنان از وی ... اسماعیل اسماعیل . [ اِ ] (اِخ ) ابن حازِم کوفی جعفی . شیخ طوسی در رجال خود او را در عداد اصحاب صادق (ع ) شمرده گوید مولای نُهُم ۞ بود. (تنقیح ال... اسماعیل اسماعیل . [ اِ ] (اِخ ) ابن الحافظ. رجوع به اسماعیل الظافر... شود. اسماعیل اسماعیل . [ اِ ] (اِخ ) ابن حرّ. در باب روزه از کتاب من لایحضره الفقیه ، حمادبن عیسی از وی و او از ابی عبداﷲ روایت میکند. (تنقیح المقال ج ... تعداد نمایش: 10 20 50 100 همه موارد « قبلی ۷ ۸ ۹ ۱۰ ۱۱ صفحه ۱۲ از ۷۲ ۱۳ ۱۴ ۱۵ ۱۶ بعدی » نظرهای کاربران نظرات ابراز شدهی کاربران، بیانگر عقیده خود آنها است و لزوماً مورد تأیید پارسی ویکی نیست. برای نظر دادن ابتدا باید به سیستم وارد شوید. برای ورود به سیستم روی کلید زیر کلیک کنید. ورود