اسماعیل
نویسه گردانی:
ʼSMAʽYL
اسماعیل . [ اِ ] (اِخ ) ابن عبدالخالق بن عبدربه بن ابی میمونةبن یسار، مولی بنی اسد کوفی . نجاشی او را از وجوه شیعه شمرده گوید: فقیه و از خاندان شیعی بوده . اعمام وی شهاب و عبدالرحیم و پدر او عبدالخالق همه ثقت بوده اند. اسماعیل از ابوعبداﷲ صادق و ابوجعفر باقر (ع ) روایت کند. کتابی دارد که عده ای از او روایت کرده اند.شیخ طوسی نیز در کتب خود او را یاد کرده ولیکن گاهی جعفی و گاهی اسدی خوانده است . مامقانی در تنقیح المقال اقوال مختلف در توثیق و عدم توثیق او از متأخران آورده است . رجوع به تنقیح المقال ج 1 ص 136 و137شود.
واژه های همانند
۷۱۳ مورد، زمان جستجو: ۰.۳۸ ثانیه
اسماعیل . [ اِ ] (اِخ ) ابن محمود بالیچه ملقب به وجیه الدین سمنانی وزیر میرزا بابر. رجوع به حبیب السیر چ بمبئی ج 3 جزو3 ص 172 شود.
اسماعیل . [ اِ ] (اِخ ) ابن محمودبن اسماعیل جبلی . شیخ منتجب الدین در فهرست خود گوید: وی فقیه و ادیب است و بر شیخ ابوعلی (ظ: ابن الطوسی ) ق...
اسماعیل . [ اِ ] (اِخ ) ابن مخالدبن سعید مکنی به ابوعمر. محدث است .
اسماعیل . [ اِ ] (اِخ ) ابن مخلد سراج . در آغاز کتاب روضه ٔ کافی ۞ روایتی از قاسم بن ربیع صحاف از صاحب ترجمه از ابوعبداﷲ صادق (ع )آمده است...
اسماعیل . [ اِ ] (اِخ ) ابن مَرّار. شیخ طوسی در رجال اورا در عداد کسانی که روایتی از امامان نداشته اند برشمرده گوید: ابراهیم بن هاشم از وی ...
اسماعیل . [ اِ ] (اِخ ) ابن مسرور. وی از جعفربن محمد روایت کند که گفت : ان اﷲ خلق خلقاً من رحمة برحمة لرحمة، و هم الذین یقضون الحوائج للنا...
اسماعیل . [ اِ ] (اِخ ) ابن مسلم . محدث است . رجو ع به المصاحف ص 101 و 193 شود.
اسماعیل . [ اِ ] (اِخ ) ابن مسلم بن ابی فدیک . رجوع به اسماعیل بن ابی فدیک شود.
اسماعیل . [ اِ ] (اِخ ) ابن مسلم یا اسماعیل بن ابی زیاد سکونی . رجوع به اسماعیل بن ابی زیاد شود.
اسماعیل . [ اِ ] (اِخ ) ابن مسلم عبدی مکنی به ابومحمد. محدث است .