اسماعیل
نویسه گردانی:
ʼSMAʽYL
اسماعیل . [ اِ ] (اِخ ) ابن عبدالخالق بن عبدربه بن ابی میمونةبن یسار، مولی بنی اسد کوفی . نجاشی او را از وجوه شیعه شمرده گوید: فقیه و از خاندان شیعی بوده . اعمام وی شهاب و عبدالرحیم و پدر او عبدالخالق همه ثقت بوده اند. اسماعیل از ابوعبداﷲ صادق و ابوجعفر باقر (ع ) روایت کند. کتابی دارد که عده ای از او روایت کرده اند.شیخ طوسی نیز در کتب خود او را یاد کرده ولیکن گاهی جعفی و گاهی اسدی خوانده است . مامقانی در تنقیح المقال اقوال مختلف در توثیق و عدم توثیق او از متأخران آورده است . رجوع به تنقیح المقال ج 1 ص 136 و137شود.
واژه های همانند
۷۱۳ مورد، زمان جستجو: ۰.۵۲ ثانیه
اسماعیل . [ اِ ] (اِخ ) ابن یَسار. رجوع به اسماعیل بن عبدالخالق بن عبدربه شود.
اسماعیل . [ اِ ] (اِخ ) ابن یسار نضری . شیخ طوسی در رجال او را در عداد اصحاب صادق (ع ) شمرده . و در برخی نسخ بشار بجای یسار آمده است . رجوع ...
اسماعیل . [ اِ ] (اِخ ) ابن یسار هاشمی . نجاشی گوید: وی مولای اسماعیل بن علی بن عبداﷲبن عباس بود، و کتابی داشته که محمدبن حسین بن ابی الخ...
اسماعیل . [ اِ ] (اِخ ) ابن یعقوب اعلم . محدث است . رجوع به الموشح ص 129 شود.
اسماعیل . [ اِ ] (اِخ )ابن یعقوب انباری . او راست : شرح بر کافی فی فروع الحنفیة. وفات وی بسال 331 هَ . ق . است . (کشف الظنون ).
اسماعیل . [ اِ ] (اِخ ) ابن یوسف بن اسماعیل بن فرج بن نصر معروف به ابن نصر (740-761 هَ . ق .). از ملو» بنی نصربن الاحمر، در اندلس . مولد وی غ...
اسماعیل . [ اِ ] (اِخ ) ابن یوسف دیلمی مکنی به ابوعلی . وی علم و عبادت و حدیث را جمع کرد و با احمدبن حنبل مجالست داشت و از مجاهدبن موسی ...
اسماعیل . [ اِ ] (اِخ ) ابن یوسف بن محمدزاهد معروف به سمویه . وی مصاحب عبدالرحمن بن یوسف معدانی بود و از یحیی قطان و عبدالرحمن بن مهدی و ...
اسماعیل . [ اِ ] (اِخ ) ابن یوسف علوی بن ابراهیم بن عبداﷲبن حسن بن حسن بن علی بن ابی طالب (ع ) وی در سنه ٔ 251 هَ . ق . در مکه ٔ مکرمه خروج ...
اسماعیل . [ اِ ] (اِخ ) ابن یوسف قزوینی ملقب به رضی الدین و مکنی به ابوالخیر. او راست : کتاب اربعین در فضائل علی (ع ) و کتاب اربعین در ف...