اسماعیل
نویسه گردانی:
ʼSMAʽYL
اسماعیل . [ اِ ] (اِخ ) ابن عبدالخالق بن عبدربه بن ابی میمونةبن یسار، مولی بنی اسد کوفی . نجاشی او را از وجوه شیعه شمرده گوید: فقیه و از خاندان شیعی بوده . اعمام وی شهاب و عبدالرحیم و پدر او عبدالخالق همه ثقت بوده اند. اسماعیل از ابوعبداﷲ صادق و ابوجعفر باقر (ع ) روایت کند. کتابی دارد که عده ای از او روایت کرده اند.شیخ طوسی نیز در کتب خود او را یاد کرده ولیکن گاهی جعفی و گاهی اسدی خوانده است . مامقانی در تنقیح المقال اقوال مختلف در توثیق و عدم توثیق او از متأخران آورده است . رجوع به تنقیح المقال ج 1 ص 136 و137شود.
واژه های همانند
۷۱۳ مورد، زمان جستجو: ۳.۹۹ ثانیه
اسماعیل . [ اِ ] (اِخ ) دانشمندی . به روایت ابن اثیر، وی در اواخر قرن پنجم هجری حکمرانی داشت و از سلاله ٔ دانشمندیّه است . فرنگیان وی را در...
اسماعیل . [ اِ ] (اِخ ) دانشمندی . یکی از ملوک سلاله ٔ دانشمندیه . پدر وی ابراهیم نام داشت و اسماعیل در اواخر قرن ششم هجری فرمانفرمایی داشت...
اسماعیل . [ اِ] (اِخ ) دهقان . رجوع به اسماعیل بن سهل دهقان شود.
اسماعیل . [ اِ ] (اِخ ) (بک ) رأفت . استاد جغرافیا و علم شعوب ۞ در جامعه ٔ مصریه و مدرس تاریخ عمومی و جغرافیا در دارالعلوم . او راست : التبیان...
اسماعیل . [ اِ ] (اِخ ) (بک ) رشدی . مفتش صحت در اسیوط. او راست : السر المکنون فی ابحاث الطاعون ، در مطبعةالشعب بسال 1322هَ . ق . / 1904 م . بطب...
اسماعیل . [ اِ ] (اِخ ) (افندی ) رشدی الحکیم . حکیم باشی شهر حلوان . او راست : الجوهر الثمین باسعاف المسمومین ، در بولاق بسال 1315 هَ . ق . طبع ش...
اسماعیل . [ اِ ] (اِخ ) رشیدی . شاعر. رجوع به رشیدی شود.
اسماعیل . [ اِ ] (اِخ ) رومی (شیخ ...) یکی از کبار مشایخ قادریه . مولد وی طوسیه . او پس از فراغت از تحصیل علوم در قسطمونی بسائقه ٔ دعوت معنو...
اسماعیل . [ اِ ] (اِخ ) زاهد فقیه . استاد ابن سینا. (تتمه ٔ صوان الحکمة چ لاهور ص 40 و 220).
اسماعیل . [ اِ ] (اِخ ) زمانی بن عباد. محدث است .