اسماعیل
نویسه گردانی:
ʼSMAʽYL
اسماعیل . [ اِ ] (اِخ ) ابن عبدالرحمن جعفی . شیخ طوسی در رجال یک بار او را در عداد اصحاب باقر (ع ) شمرده گوید تابعی است و از ابوطفیل عامر نقل کند، و یک بار در عداد اصحاب صادق (ع ) شمرده و چنین افزوده که فقیه بود و در حیات امام ابوعبداﷲ درگذشت . نجاشی درترجمه ٔ بسطام بن حصین بن عبدالرحمان جعفی او را یاد کرده است . رجال نویسان متأخر نیز یک بیک عبارات قدما را نقل و بحثها کرده اند. (تنقیح المقال ج 1 ص 137).
واژه های همانند
۷۱۳ مورد، زمان جستجو: ۰.۹۴ ثانیه
اسماعیل . [ اِ] (اِخ ) مکی . محدث است . رجوع به مصاحف ص 185 شود.
اسماعیل . [ اِ ] (اِخ ) ملک الصالح . رجوع به ملک الصالح شود.
اسماعیل . [ اِ ] (اِخ ) منتصر مکنی به ابوابراهیم . رجوع به اسماعیل بن نوح شود.
اسماعیل . [ اِ ] (اِخ ) منصور. رجوع به منصور، ابوطاهر، اسماعیل شود.
اسماعیل . [ اِ ] (اِخ ) (افندی ) منصور. فارغ التحصیل از مدرسةالمعلمین الناصریة و مدرس مدارس امیریه ٔ مصر. او راست : النماذج التطبیقیةللدروس النح...
اسماعیل .[ اِ ] (اِخ ) منصوربن القائم بن المهدی صاحب افریقیة. بروز مرگ پدر او با وی بیعت کردند و او بلیغ و فصیح بود و خطبه ها به ارتجال کردی...
اسماعیل . [ اِ ] (اِخ ) مولوی (شیخ ...). او راست : زبدةالفحوص .
اسماعیل . [ اِ ] (اِخ ) (شاه ) میرزا ابوتراب .کریمخان زند با علیمردان خان بختیاری متفق گردید و در سال 1164 هَ . ق . ابوالفتح خان بختیاری حاکم ...
اسماعیل . [ اِ] (اِخ ) نبی . رجوع به اسماعیل بن ابراهیم (ع ) شود.
اسماعیل . [ اِ ] (اِخ ) هاشمی عباسی . رجوع به اسماعیل بن یسار هاشمی شود.