گفتگو درباره واژه گزارش تخلف اسماعیل نویسه گردانی: ʼSMAʽYL اسماعیل . [ اِ ] (اِخ ) ابن عبداﷲبن محمدبن میکال . رجوع به ابوالعباس اسماعیل بن عبداﷲ... در همین لغت نامه ۞ و رجوع به معجم الادباء ج 2 ص 343 و اعلام زرکلی (میکالی ) شود. واژه های قبلی و بعدی واژه های همانند ۷۱۳ مورد، زمان جستجو: ۰.۳۹ ثانیه واژه معنی اسماعیل اسماعیل . [ اِ ] (اِخ ) ابن مسلم کوفی . شیخ طوسی در رجال خود وی را در عداد اصحاب صادق (ع ) شمرده . رجوع به تنقیح المقال ج 1 ص 145 شود. اسماعیل اسماعیل . [ اِ ] (اِخ ) ابن مسلم مکی . ابن قتیبه ٔ دینوری ازو نقل کرده . (عیون الاخبار ج 2 ص 149). اسماعیل اسماعیل . [ اِ ] (اِخ ) ابن مسلمةبن قعنب قعنبی ۞ مدنی مکنی به ابوبشر. نزیل مصر. محدث است . وی از شعبة و حمادین روایت دارد وابوزرعة و ابوح... اسماعیل اسماعیل . [ اِ ] (اِخ ) ابن مغیرة القاص مکنی به ابومغیرة. محدث است . اسماعیل اسماعیل . [ اِ ] (اِخ ) ابن مقری ابومحمدبن ابی بکربن عبداﷲبن علی بن عطیة الشاوری یمنی شافعی ملقب بشرف الدین (قاضی ). و نام و نسب او در کت... اسماعیل اسماعیل . [ اِ ] (اِخ ) ابن مکنسة. رجوع به اسماعیل بن محمد اسکندرانی شود. اسماعیل اسماعیل . [ اِ ] (اِخ ) ابن مکی بن اسماعیل بن عوف مالکی اسکندرانی . مکنی به ابوطاهر. متوفی بسال 581 هَ . ق . او راست : تذکرة فی اصول الدین . اسماعیل اسماعیل . [ اِ ] (اِخ ) ابن منذر واسطی مکنی به ابوالمنذر. محدث است و زیدبن حباب از او روایت کند. اسماعیل اسماعیل . [ اِ] (اِخ ) ابن موسی . یعقوب لیث چون به بم رسید اسماعیل بن موسی که ملجاء همه ٔ خوارجی بود که از عرب آمده بودند با یعقوب حرب ... اسماعیل اسماعیل . [ اِ ] (اِخ ) ابن موسی . یکی از والیان اندلس .وی بسال 268 هَ . ق . با محمدبن عبدالرحمن فرمانفرمای اندلس بنای محاربه و خصومت گذاش... تعداد نمایش: 10 20 50 100 همه موارد « قبلی ۳۶ ۳۷ ۳۸ ۳۹ ۴۰ صفحه ۴۱ از ۷۲ ۴۲ ۴۳ ۴۴ ۴۵ بعدی » نظرهای کاربران نظرات ابراز شدهی کاربران، بیانگر عقیده خود آنها است و لزوماً مورد تأیید پارسی ویکی نیست. برای نظر دادن ابتدا باید به سیستم وارد شوید. برای ورود به سیستم روی کلید زیر کلیک کنید. ورود