گفتگو درباره واژه گزارش تخلف اسماعیل نویسه گردانی: ʼSMAʽYL اسماعیل . [ اِ ] (اِخ ) ابن عبداﷲ غفاری اشجعی . عسقلانی در اصابة او را از صحابه شمرده گوید: آیه ٔ «والمطلقات یتربصن بانفسهن ثلاثة قروء... ۞ » در حق زوجه ٔاو آمده است . رجوع به تنقیح المقال ج 1 ص 139 شود. واژه های قبلی و بعدی واژه های همانند ۷۱۳ مورد، زمان جستجو: ۲.۸۸ ثانیه واژه معنی اسماعیل اسماعیل . [ اِ ] (اِخ ) ابوالفدا. رجوع به ابوالفدا اسماعیل مؤید شود. اسماعیل اسماعیل . [ اِ ] (اِخ ) ابوامیةبن یعلی الثقفی البصری . تابعی است . اسماعیل اسماعیل . [ اِ ] (اِخ ) ابوبکر. رجوع به اسماعیل سنکلونی شافعی شود. اسماعیل اسماعیل . [ اِ ] (اِخ ) ابوعبداﷲ بخاری . و محمدبن عبداﷲبن ابی الثلج شیخ اوست . اسماعیل اسماعیل . [ اِ ] (اِخ ) ابومحمد عبداﷲبن اسماعیل . یکی از افراد خاندان آل میکال است . اسماعیل اسماعیل . [ اِ ] (اِخ ) ابومنصور. رجوع به اسماعیل الظافر شود. اسماعیل اسماعیل . [ اِ ] (اِخ ) ابومنصور اصفهانی . در محاسن اصفهان نام وی در عنوان «از جمله ٔ متقدمان عصر و متأخران » آمده است . رجوع به ترجمه ٔ محا... اسماعیل اسماعیل . [ اِ ] (اِخ ) اتا. جد مولانا اتائی است . رجوع بترجمه ٔ سلطان محمد فخری هراتی از مجالس النفایس ص 50 شود. در ترجمه ٔ حکیم شاه محمد ق... اسماعیل اسماعیل . [ اِ ] (اِخ ) اتالی . رجوع به اسماعیل اتا شود. اسماعیل اسماعیل . [ اِ ] (اِخ )ادرعی (شیخ ). او راست : تعیین العباد و معین العباد. تعداد نمایش: 10 20 50 100 همه موارد « قبلی ۴۳ ۴۴ ۴۵ ۴۶ ۴۷ صفحه ۴۸ از ۷۲ ۴۹ ۵۰ ۵۱ ۵۲ بعدی » نظرهای کاربران نظرات ابراز شدهی کاربران، بیانگر عقیده خود آنها است و لزوماً مورد تأیید پارسی ویکی نیست. برای نظر دادن ابتدا باید به سیستم وارد شوید. برای ورود به سیستم روی کلید زیر کلیک کنید. ورود