اسماعیل
نویسه گردانی:
ʼSMAʽYL
اسماعیل . [ اِ ] (اِخ ) ابن علی بن اسماعیل بن الیحیی بن بنان الخطبی مکنی به ابومحمد. وی از حارث بن ابی اسامة و کریمی و عبداﷲبن احمد و جز آنان سماع دارد و از او دارقطنی و ابن شاهین و ابن رزقویه روایت کنند. او ثقة و فاضل و نبیل و فهیم و عارف به ایام عرب و اخبار خلفا بود و تاریخی بزرگ بترتیب سنوات تصنیف کرد. تولد وی در محرم سال 299 هَ . ق . و وفات در جمای الاَّخره ٔ سال 350 در خلافت المطیعﷲ است . (معجم الأدباء ج 2 ص 349).
واژه های همانند
۷۱۳ مورد، زمان جستجو: ۱.۰۹ ثانیه
اسماعیل . [ اِ ] (اِخ ) ابن مسلم کوفی . شیخ طوسی در رجال خود وی را در عداد اصحاب صادق (ع ) شمرده . رجوع به تنقیح المقال ج 1 ص 145 شود.
اسماعیل . [ اِ ] (اِخ ) ابن مسلم مکی . ابن قتیبه ٔ دینوری ازو نقل کرده . (عیون الاخبار ج 2 ص 149).
اسماعیل . [ اِ ] (اِخ ) ابن مسلمةبن قعنب قعنبی ۞ مدنی مکنی به ابوبشر. نزیل مصر. محدث است . وی از شعبة و حمادین روایت دارد وابوزرعة و ابوح...
اسماعیل . [ اِ ] (اِخ ) ابن مغیرة القاص مکنی به ابومغیرة. محدث است .
اسماعیل . [ اِ ] (اِخ ) ابن مقری ابومحمدبن ابی بکربن عبداﷲبن علی بن عطیة الشاوری یمنی شافعی ملقب بشرف الدین (قاضی ). و نام و نسب او در کت...
اسماعیل . [ اِ ] (اِخ ) ابن مکنسة. رجوع به اسماعیل بن محمد اسکندرانی شود.
اسماعیل . [ اِ ] (اِخ ) ابن مکی بن اسماعیل بن عوف مالکی اسکندرانی . مکنی به ابوطاهر. متوفی بسال 581 هَ . ق . او راست : تذکرة فی اصول الدین .
اسماعیل . [ اِ ] (اِخ ) ابن منذر واسطی مکنی به ابوالمنذر. محدث است و زیدبن حباب از او روایت کند.
اسماعیل . [ اِ] (اِخ ) ابن موسی . یعقوب لیث چون به بم رسید اسماعیل بن موسی که ملجاء همه ٔ خوارجی بود که از عرب آمده بودند با یعقوب حرب ...
اسماعیل . [ اِ ] (اِخ ) ابن موسی . یکی از والیان اندلس .وی بسال 268 هَ . ق . با محمدبن عبدالرحمن فرمانفرمای اندلس بنای محاربه و خصومت گذاش...