گفتگو درباره واژه گزارش تخلف اسماعیل نویسه گردانی: ʼSMAʽYL اسماعیل . [ اِ ] (اِخ ) ابن علی مسلی ۞ مکنی به ابوعبدالرحمن . شیخ طوسی در رجال خود او را در عداد اصحاب صادق (ع ) شمرده . رجوع به تنقیح المقال ج 1 ص 140 شود. واژه های قبلی و بعدی واژه های همانند ۷۱۳ مورد، زمان جستجو: ۰.۶۳ ثانیه واژه معنی اسماعیل اسماعیل . [ اِ ] (اِخ ) ابن زکریا. ابن قتیبه بوسائطی از او نقل کند. (عیون الاخبار جزء هفتم ص 3). اسماعیل اسماعیل . [ اِ ] (اِخ ) ابن زکریا الخلقانی مکنی به ابوزیاد. محدث است . اسماعیل اسماعیل . [ اِ ] (اِخ ) ابن زیاد. از مشایخ شیعه و راوی فقه از ائمه . (ابن الندیم ). اسماعیل اسماعیل . [ اِ ] (اِخ ) ابن زیادبن عبید الخزاعی معروف به ابن زراة. متوفی در 273 هَ . ق . وی از کتبه ٔ رجاله و از حفظه بود و در جوانی درگذشت... اسماعیل اسماعیل . [ اِ ] (اِخ ) ابن زیاد بزاز کوفی اسدی . شیخ طوسی او را یک باردر عداد اصحاب باقر (ع ) و دیگربار در اصحاب صادق (ع ) آورده گوید تابعی ... اسماعیل اسماعیل . [ اِ ] (اِخ ) ابن زیاد سلمی کوفی . شیخ طوسی او را در عداد اصحاب صادق (ع ) شمرد و گویا همان اسماعیل بن ابی زیاد باشد. (تنقیح المقال ... اسماعیل اسماعیل . [ اِ ] (اِخ ) ابن زید.مولای عبداﷲبن یحیی کاهلی بود. در باب فضل مسجد کوفه از کافی روایتی از ابویوسف یعقوب بن عبداﷲ از اسماعیل از ... اسماعیل اسماعیل . [ اِ ] (اِخ ) ابن زید طحان کوفی . نجاشی گوید: ثقة است و از محمدبن مروان و معاویةبن عمار و یعقوب بن شعیب روایت کند و اینان از ابی ... اسماعیل اسماعیل . [ اِ ] (اِخ ) ابن سالم . وی از ابی سعید الازدی آرد که گفت از عبداﷲبن مسعود شنیدم که میگفت : اقرأنی رسول اﷲ صلی اﷲ علیه و سلم سب... اسماعیل اسماعیل . [ اِ ] (اِخ ) ابن سالم . آقا باقر در تعلیقه گوید: ابن ابی عمیر از ابن اسماعیل روایت کرده . و گویا همان اسماعیل بن سلام باشد. (تنقیح... تعداد نمایش: 10 20 50 100 همه موارد « قبلی ۱۲ ۱۳ ۱۴ ۱۵ ۱۶ صفحه ۱۷ از ۷۲ ۱۸ ۱۹ ۲۰ ۲۱ بعدی » نظرهای کاربران نظرات ابراز شدهی کاربران، بیانگر عقیده خود آنها است و لزوماً مورد تأیید پارسی ویکی نیست. برای نظر دادن ابتدا باید به سیستم وارد شوید. برای ورود به سیستم روی کلید زیر کلیک کنید. ورود