گفتگو درباره واژه گزارش تخلف اسماعیل نویسه گردانی: ʼSMAʽYL اسماعیل . [ اِ ] (اِخ ) ابن علی مسلی ۞ مکنی به ابوعبدالرحمن . شیخ طوسی در رجال خود او را در عداد اصحاب صادق (ع ) شمرده . رجوع به تنقیح المقال ج 1 ص 140 شود. واژه های قبلی و بعدی واژه های همانند ۷۱۳ مورد، زمان جستجو: ۱.۶۴ ثانیه واژه معنی اسماعیل اسماعیل . [ اِ] (اِخ ) مکی . محدث است . رجوع به مصاحف ص 185 شود. اسماعیل اسماعیل . [ اِ ] (اِخ ) ملک الصالح . رجوع به ملک الصالح شود. اسماعیل اسماعیل . [ اِ ] (اِخ ) منتصر مکنی به ابوابراهیم . رجوع به اسماعیل بن نوح شود. اسماعیل اسماعیل . [ اِ ] (اِخ ) منصور. رجوع به منصور، ابوطاهر، اسماعیل شود. اسماعیل اسماعیل . [ اِ ] (اِخ ) (افندی ) منصور. فارغ التحصیل از مدرسةالمعلمین الناصریة و مدرس مدارس امیریه ٔ مصر. او راست : النماذج التطبیقیةللدروس النح... اسماعیل اسماعیل .[ اِ ] (اِخ ) منصوربن القائم بن المهدی صاحب افریقیة. بروز مرگ پدر او با وی بیعت کردند و او بلیغ و فصیح بود و خطبه ها به ارتجال کردی... اسماعیل اسماعیل . [ اِ ] (اِخ ) مولوی (شیخ ...). او راست : زبدةالفحوص . اسماعیل اسماعیل . [ اِ ] (اِخ ) (شاه ) میرزا ابوتراب .کریمخان زند با علیمردان خان بختیاری متفق گردید و در سال 1164 هَ . ق . ابوالفتح خان بختیاری حاکم ... اسماعیل اسماعیل . [ اِ] (اِخ ) نبی . رجوع به اسماعیل بن ابراهیم (ع ) شود. اسماعیل اسماعیل . [ اِ ] (اِخ ) هاشمی عباسی . رجوع به اسماعیل بن یسار هاشمی شود. تعداد نمایش: 10 20 50 100 همه موارد « قبلی ۵۴ ۵۵ ۵۶ ۵۷ ۵۸ صفحه ۵۹ از ۷۲ ۶۰ ۶۱ ۶۲ ۶۳ بعدی » نظرهای کاربران نظرات ابراز شدهی کاربران، بیانگر عقیده خود آنها است و لزوماً مورد تأیید پارسی ویکی نیست. برای نظر دادن ابتدا باید به سیستم وارد شوید. برای ورود به سیستم روی کلید زیر کلیک کنید. ورود