اسماعیل
نویسه گردانی:
ʼSMAʽYL
اسماعیل . [ اِ ] (اِخ ) ابن عمر بونتی مکنی به ابوالطاهر، از مردم بُوَنْت شهری بمغرب در اندلس . مؤلف تاج العروس گوید: علق عنه السلفی و ابومحمد عبداﷲبن فتوح بن موسی بن عبدالواحد الفهری البونتی مؤلف کتاب الشروط و الوثائق .
واژه های همانند
۷۱۳ مورد، زمان جستجو: ۰.۵۶ ثانیه
اسماعیل . [ اِ ] (اِخ ) ابن علی بن احمدبن حسین بن ابراهیم شواء، کوفی الاصل حلبی المولد و المنشاء و المدفن . وی پدر ابوالمحاسن یوسف بن اسماعی...
اسماعیل . [ اِ ] (اِخ ) ابن علی شاعر. بیرونی در الجماهر (ص 74) قطعه ای از او نقل کرده است .
اسماعیل . [ اِ ] (اِخ ) ابن علی بن اسحاق بن ابی سهل بن نوبخت مکنی به ابوسهل (237-311 هَ . ق .). نجاشی در رجال او را یاد کرده گوید: شیخ المتک...
اسماعیل . [ اِ ] (اِخ ) ابن علی بن اسماعیل بن الیحیی بن بنان الخطبی مکنی به ابومحمد. وی از حارث بن ابی اسامة و کریمی و عبداﷲبن احمد و جز آن...
اسماعیل . [ اِ ] (اِخ ) ابن علی بن حسین بن زنجویه رازی بصری مکنی به ابوسعد. سمّان حافظ متقن معتزلی . وی شیخ معتزله و عالم و محدث ایشان ...
اسماعیل . [ اِ ] (اِخ ) ابن علی بن حسین سمان مکنی به ابوسعید. شیخ حرّ عاملی در کتاب امل الاَّمل و شیخ منتجب الدین در الفهرست نقل کرده ان...
اسماعیل . [ اِ ] (اِخ ) ابن علی بن رَزین بن عثمان بن عبدالرحمان بن عبداﷲبن بُدیَل بن وَرقاء خزاعی مکنی بابوالقاسم . شیخ طوسی او را در عداد...
اسماعیل . [ اِ ] (اِخ ) ابن علی بن زنجویة الرازی السمان حافظ، مکنی به ابوسعید یا ابوسعد. رجوع به اسماعیل بن علی بن حسن بن زنجویه شود.
اسماعیل . [ اِ ] (اِخ ) ابن علی بن سعدان مکنی به ابوالفضل واسطی مقری . او راست : دررالافکار فی القراآت العشر.
اسماعیل . [ اِ ] (اِخ ) ابن علی بن شاهنشاه صاحب حماة، ملقب به عمادالدین . وی اللطائف السنیة عدولی را مختصر کرده است . رجوع به ابوالفداء اس...