اسماعیل
نویسه گردانی:
ʼSMAʽYL
اسماعیل . [ اِ ] (اِخ ) ابن عیسی . آقا باقر بهبهانی در تعلیقه ٔ رجالیه گوید: صدوق از وی روایتی استخراج کرده و گویا همواست که سندی لقب داشته و در حرف سین کتب رجال بعنوان سندی بن عیسی یاد شده . و در باب نوادر کتاب حدود و دیات از کتاب کافی درباره ٔ مسائل اسماعیل بن عیسی روایتی آمده است . رجوع به تنقیح المقال ج 1 ص 141 شود.
واژه های همانند
۷۱۳ مورد، زمان جستجو: ۱.۶۳ ثانیه
اسماعیل . [ اِ ] (اِخ ) ابن عبداﷲبن قسطنطین . مولی میسرة مولی العاص بن هشام . از روات قرائت ابن کثیر است . (ابن الندیم ). و رجوع به المصاحف ...
اسماعیل . [ اِ ] (اِخ ) ابن عبداﷲبن محمدبن عبدةبن زیاد ضبی مکنی به ابوالحسن . متوفی در رجب سنه ٔ 299 هَ . ق . قاضی و جماعتی از او روایت دا...
اسماعیل . [ اِ ] (اِخ ) ابن عبداﷲبن محمدبن علی بن حسین بن علی بن ابی طالب (ع ). شیخ طوسی او را در عداد اصحاب صادق (ع ) شمرده . رجوع به تن...
اسماعیل . [ اِ ] (اِخ ) ابن عبداﷲبن محمدبن میکال . رجوع به ابوالعباس اسماعیل بن عبداﷲ... در همین لغت نامه ۞ و رجوع به معجم الادباء ج 2 ص ...
اسماعیل . [ اِ ] (اِخ ) ابن عبداﷲبن مسعود عبدی اصفهانی مکنی به ابوبشر.
اسماعیل . [ اِ ] (اِخ ) ابن عبداﷲ اعمش . شیخ طوسی در رجال او را در عداد اصحاب صادق (ع ) شمرده گوید: ابن ابی عمیر از وی روایت کند. رجال نویسا...
اسماعیل . [ اِ ] (اِخ )ابن عبداﷲ بجلی قمی . رجوع به اسماعیل بن سمکة شود.
اسماعیل . [ اِ ] (اِخ ) ابن عبداﷲ حارثی کوفی . شیخ طوسی او را در عداد اصحاب صادق (ع ) شمرده گوید: از وی روایت شده است . (تنقیح المقال ج 1 ص ...
اسماعیل . [ اِ ] (اِخ ) ابن عبداﷲ سمویه .
اسماعیل . [ اِ ] (اِخ ) ابن عبداﷲ صَلْعی ۞ . شیخ ورام در آغاز جزء دوم کتاب خود که پر است از اخبار غلاة، روایتی از اسماعیل مشتمل بر معجزی ...