اجازه ویرایش برای هیچ گروهی وجود ندارد

اسماعیل

نویسه گردانی: ʼSMAʽYL
اسماعیل . [ اِ ] (اِخ ) ابن فضل بن یعقوب هاشمی بن عبداﷲبن حرث بن نوفل بن حرث بن عبدالمطلب بصری مدنی . شیخ طوسی او را یک مرتبه در عداد اصحاب باقر (ع ) شمرده و یک بار در عداد اصحاب صادق (ع ). کشی نیز او را یاد کرده است . در کتاب تحریر طاوسی و خلاصةالاقوال علامه ٔ حلّی و دیگر کتب رجال متأخر شیعه شرح حالش آمده است . نجاشی نیز اورا در ضمن احوال پسر برادرش حسین بن محمدبن فضل بن یعقوب یاد کرده . رجوع به تنقیح المقال ج 1 ص 141 شود.
واژه های قبلی و بعدی
واژه های همانند
۷۱۳ مورد، زمان جستجو: ۰.۴۵ ثانیه
صاحب اسماعیل . [ ح ِ اِ ] (اِخ ) رجوع به صاحب بن عباد شود.
صالح اسماعیل . [ ل ِاِ ] (اِخ ) ملقب به عمادالدین . رجوع به صالح شود.
اسماعیل آنقروی . [ اِ ل ِ ق ُ رَ ] (اِخ ) یکی از مشایخ بزرگ طریقت مولوی و شیخ رسمی مولویخانه ٔ غلطه . شرحی بسیار خوب برمثنوی شریف نگاشته و...
کلاته اسماعیل . [ ک َ ت ِ اِ ] (اِخ ) دهی است از دهستان مرکزی بخش فریمان شهرستان مشهد. محلی در دامنه و معتدل است . (از فرهنگ جغرافیایی ای...
کلاته اسماعیل . [ ک َ ت ِ اِ ] (اِخ ) دهی است از دهستان ماروسک بخش سرولایت شهرستان نیشابور. محلی در دامنه و معتدل است . (از فرهنگ جغرافیای...
اسماعیل گوابر. [ اِ گ َ ب َ ] (اِخ ) دهی جزء دهستان املش بخش رودسر شهرستان لاهیجان ، 12000 گزی جنوب باختر رودسر، 7000 گزی خاور املش . کوهستان...
اسماعیل جفینه . [ اِ ج َ ن َ] (اِخ ) رجوع به اسماعیل بن عبدالرحمان جفینه شود.
اسماعیل آقامحله . [ اِ م َ ح َل ْ ل َ ] (اِخ ) دهی از دهستان قریه ٔ طقان بخش بهشهر شهرستان ساری ، در 1500 گزی شمال تکادشت . معتدل ، مرطوب ، مال...
اسماعیل محمودی . [ اِ م َ ] (اِخ ) دهی از دهستان شینه بخش خورموج شهرستان بوشهر، 48000 گزی جنوب خاوری خورموج ، 500 گزی باختر رودمند. جلگه . ...
ده شاه اسماعیل . [ دِه ْ اِ ] (اِخ ) دهی است از بخش میان کنگی شهرستان زابل . واقع در 9هزارگزی شمال باختر ده دوست محمد. سکنه ٔ آن 100 تن . آ...
نظرهای کاربران
نظرات ابراز شده‌ی کاربران، بیانگر عقیده خود آن‌ها است و لزوماً مورد تأیید پارسی ویکی نیست.
برای نظر دادن ابتدا باید به سیستم وارد شوید. برای ورود به سیستم روی کلید زیر کلیک کنید.