اسماعیل
نویسه گردانی:
ʼSMAʽYL
اسماعیل . [ اِ ] (اِخ ) ابن فضل بن یعقوب هاشمی بن عبداﷲبن حرث بن نوفل بن حرث بن عبدالمطلب بصری مدنی . شیخ طوسی او را یک مرتبه در عداد اصحاب باقر (ع ) شمرده و یک بار در عداد اصحاب صادق (ع ). کشی نیز او را یاد کرده است . در کتاب تحریر طاوسی و خلاصةالاقوال علامه ٔ حلّی و دیگر کتب رجال متأخر شیعه شرح حالش آمده است . نجاشی نیز اورا در ضمن احوال پسر برادرش حسین بن محمدبن فضل بن یعقوب یاد کرده . رجوع به تنقیح المقال ج 1 ص 141 شود.
واژه های همانند
۷۱۳ مورد، زمان جستجو: ۱.۰۲ ثانیه
اسماعیل . [ اِ ] (اِخ ) ابن احمد حجاری . از مردم وادی الحجارة (اندلس ).وی از اهل فضل و محدث بود. (حلل السندسیة ج 2 ص 74).
اسماعیل . [ اِ ] (اِخ ) ابن احمد سامانی ، مکنی به ابوابراهیم (279-295 هَ . ق .). مؤلف تاریخ بخارا آرد: ذکر بدایت ولایت امیر ماضی ابوابراهیم ...
اسماعیل . [ اِ ] (اِخ )ابن احمد سرخسی رجوع به اسماعیل بن احمد هروی شود.
اسماعیل . [ اِ ] (اِخ ) ابن احمد وراق . رجوع به ابن الزجاجی اسماعیل ... شود.
اسماعیل . [ اِ ] (اِخ ) ابن احمد هروی سرخسی مکنی به ابومحمد و معروف به ابن فرات . او راست : کتاب مناقب امام شافعی . کافی فی القراآت السبع...
اسماعیل . [ اِ ] (اِخ )ابن احمدبن سعید معروف به ابن الاثیر حلبی شافعی و ملقب به عمادالدین . او راست : عبرة اولی الابصار فی ملوک الامصار در د...
اسماعیل . [ اِ ] (اِخ ) ابن احمدبن عمربن الاشعث السمرقندی مکنی به ابوالقاسم . محدث است و مهذب الدین بن هِبِل در بغداد از وی سماع دارد. (عی...
اسماعیل . [ اِ ] (اِخ ) ابن احمدبن فرات سرخسی شافعی مکنی به ابومحمد. رجوع به اسماعیل بن احمد هروی شود.
اسماعیل . [ اِ ] (اِخ ) ابن احمدبن محمد بدری اردبیلی . اوراست : انیس القلوب و غایةالمطلوب در دعوات و اذکار که بسال 763 هَ . ق . از تألیف آن ...
اسماعیل . [ اِ ] (اِخ ) ابن احمدبن یوسف سلمی . او راست جزئی در حدیث .