اجازه ویرایش برای هیچ گروهی وجود ندارد

اسماعیل

نویسه گردانی: ʼSMAʽYL
اسماعیل . [ اِ ] (اِخ ) ابن محمدبن احمد الوثابی مکنی به ابوطاهر. از مردم اصفهان . وی به ادب معرفتی تمام داشت و در شعر طبعی نیکو و بسال 533 هَ . ق . درگذشت . یاقوت بنقل از خط سمعانی آرد: در اصفهان در صنعت شعر و ترسل فاضل تر از وی ندیدم . در پایان زندگی تنگدست گردید و احوال او دیگرگون شد چندانکه نزدیک گشت که شوریده خرد و تباه عقل شود. من در اصفهان به خانه ٔ وی رفتم و در بداهت نظم و نثر سریعتر ازاو ندیدم . رساله ای بر وی اقتراح کردم . مرا گفت قلم بگیر و بنویس و فی الحال بی آنکه بیندیشد به نیکوتر وجه بر من املا کرد. لیکن میگفتند وی در نمازهای واجب اخلال کند. واﷲ اعلم بحاله . سمعانی از اشعار وی آرد:
اشاعوا فقالوا وقفة و وداع
و زمت مطایا للرحیل سراع
فقلت وداع لااطیق عیانه
کفانی من البین المشِت ّ سماع
و لم یمل» الکتمان قلب ملکته
و عندالنوی سرالکتوم مذاع .

(معجم الادباء چ مارگلیوث ج 2 ص 355).


واژه های قبلی و بعدی
واژه های همانند
۷۱۳ مورد، زمان جستجو: ۳.۳۸ ثانیه
اسماعیل . [ اِ] (اِخ ) مکی . محدث است . رجوع به مصاحف ص 185 شود.
اسماعیل . [ اِ ] (اِخ ) ملک الصالح . رجوع به ملک الصالح شود.
اسماعیل . [ اِ ] (اِخ ) منتصر مکنی به ابوابراهیم . رجوع به اسماعیل بن نوح شود.
اسماعیل . [ اِ ] (اِخ ) منصور. رجوع به منصور، ابوطاهر، اسماعیل شود.
اسماعیل . [ اِ ] (اِخ ) (افندی ) منصور. فارغ التحصیل از مدرسةالمعلمین الناصریة و مدرس مدارس امیریه ٔ مصر. او راست : النماذج التطبیقیةللدروس النح...
اسماعیل .[ اِ ] (اِخ ) منصوربن القائم بن المهدی صاحب افریقیة. بروز مرگ پدر او با وی بیعت کردند و او بلیغ و فصیح بود و خطبه ها به ارتجال کردی...
اسماعیل . [ اِ ] (اِخ ) مولوی (شیخ ...). او راست : زبدةالفحوص .
اسماعیل . [ اِ ] (اِخ ) (شاه ) میرزا ابوتراب .کریمخان زند با علیمردان خان بختیاری متفق گردید و در سال 1164 هَ . ق . ابوالفتح خان بختیاری حاکم ...
اسماعیل . [ اِ] (اِخ ) نبی . رجوع به اسماعیل بن ابراهیم (ع ) شود.
اسماعیل . [ اِ ] (اِخ ) هاشمی عباسی . رجوع به اسماعیل بن یسار هاشمی شود.
نظرهای کاربران
نظرات ابراز شده‌ی کاربران، بیانگر عقیده خود آن‌ها است و لزوماً مورد تأیید پارسی ویکی نیست.
برای نظر دادن ابتدا باید به سیستم وارد شوید. برای ورود به سیستم روی کلید زیر کلیک کنید.