اسماعیل
نویسه گردانی:
ʼSMAʽYL
اسماعیل . [ اِ ] (اِخ ) ابن محمدبن اسحاق بن جعفربن محمدبن علی بن حسین بن علی بن ابی طالب (ع ). نجاشی گوید ثقة است و از جد خود اسحاق بن جعفر و او از برادر خود علی بن جعفر صاحب «مسائل جعفریات » روایت دارد. و کتابی داشته که محمدبن علی کاتب آنرا روایت کرده و رجال نویسان متأخر نیز همه او را یاد کرده اند. رجوع به تنقیح المقال ج 1 ص 142 شود.
واژه های همانند
۷۱۳ مورد، زمان جستجو: ۱.۴۶ ثانیه
اسماعیل . [ اِ ] (اِخ ) ابن کثیر عِجْلی کوفی مکنی به ابومعمر. شیخ طوسی او را در عداد اصحاب صادق (ع ) شمرده است . رجوع به تنقیح المقال ج ...
اسماعیل . [ اِ ] (اِخ ) ابن لؤلؤ. یازدهمین از اتابکان موصل از 657 تا 660 هَ . ق .
اسماعیل . [ اِ ] (اِخ ) ابن مبارک بن شباک . محدث است .
اسماعیل . [ اِ ] (اِخ ) ابن متوکل . وی برادر معتز است . رجوع به عیون الانباء ج 1 ص 170 شود.
اسماعیل . [ اِ ] (اِخ ) ابن مجمع الاخباری . محمدبن اسحاق ندیم ذکر وی آورده گوید: او یکی ازاصحاب سیر و اخبار و معروف بصحبت واقدی و مختص به ...
اسماعیل . [اِ ] (اِخ ) ابن محمد مکنی به ابوعمر (شیخ ...). از مشایخ بزرگ . متوفی در سنه ٔ 360 هَ . ق . بزمان طائع خلیفه . از سخنان اوست : تصوف ...
اسماعیل . [ اِ ] (اِخ ) ابن محمد یا یحیی بن غالب . رجوع به خیاط ابوعلی ... شود.
اسماعیل . [ اِ ] (اِخ ) ابن محمد مکنی به ابوالولید. نهمین از ملو» بنی نصر غرناطه از 755 تا 760 هَ . ق .
اسماعیل . [ اِ ] (اِخ ) ابن محمدبن ابراهیم کنانی ملقب به مجدالدین و مکنی به ابوالفداء. متوفی در 802 هَ . ق . او راست : شرح تلقین ابوالبقاء...
اسماعیل . [ اِ ] (اِخ ) ابن محمدبن احمد اصفهانی مکنی به ابوعثمان . او راست امالی .