اسماعیل
نویسه گردانی:
ʼSMAʽYL
اسماعیل . [ اِ ] (اِخ ) ابن محمدبن اسماعیل بن صالح بن عبدالرحمن الصفار مکنی به ابوعلی (247-341 هَ . ق .). عالم نحو و غریب اللغة. از مردم بغداد. او را شعریست . (اعلام زرکلی ج 1 ص 112). و رجوع به صفار... و معجم الادباء چ مارگلیوث ج 2 ص 354 شود.
واژه های همانند
۷۱۳ مورد، زمان جستجو: ۰.۵۵ ثانیه
اسماعیل . [ اِ ] (اِخ ) ابن عبیداﷲ. مؤلف سیرة عمربن عبدالعزیز روایتی ازو در نقل قول عمربن عبدالعزیز آورده است . (سیرة عمربن عبدالعزیز ص 209...
اسماعیل . [ اِ] (اِخ ) ابن عبیداﷲ مکنی به ابوسفیان . تابعی است .
اسماعیل . [ اِ ] (اِخ ) ابن عبیداﷲبن ابی عبیداﷲ مکنی به ابوسفیان . تابعی است .
اسماعیل . [ اِ ] (اِخ ) ابن عبیداﷲبن ابی عبیداﷲ. مؤلف الموشح ازو نقل کرده است . (الموشح ص 73 و 176 و 192).
اسماعیل . [ اِ ] (اِخ ) ابن عبیداﷲبن ابی المهاجر. رجوع به اسماعیل بن عبیداﷲ... شود.
اسماعیل . [ اِ ] (اِخ ) ابن عثمان بن ابان . شیخ طوسی او را دررجال خود در عداد محدثین که از ائمه ٔ اثناعشر نقل روایت نکرده اند یاد کرده و در ...
اسماعیل . [ اِ ] (اِخ ) ابن علبه . علبه نام مادر اوست و پدر وی ابراهیم از موالی بنی اسد است . کنیت او ابوبشر و مولد وی بسال 116 هَ . ق .و وف...
اسماعیل . [اِ ] (اِخ ) ابن علی . نجاشی گوید: اسماعیل بن علی و اسماعیل بن ابی عبداﷲ کتابی در خطب جمع کرده اند و محمدبن عیسی اشعری آنرا از ایش...
اسماعیل . [ اِ ] (اِخ ) ابن علی . پیشوای فرقه ٔ اسماعیلیه از «غالیه ». (بیان الادیان ص 36).
اسماعیل . [ اِ ] (اِخ ) ابن علی . وی ابیات شواهد شرح کافیه ٔ متوسط رکن الدین را شرح و به کشف الوافیة موسوم کرده است . (کشف الظنون ). رجوع به...