اسماعیل
نویسه گردانی:
ʼSMAʽYL
اسماعیل . [ اِ ] (اِخ ) ابن محمدبن اسماعیل بن هلال مخزومی مکنی به ابومحمد مکی . نجاشی در رجال گوید ملقب به قنبره بود و ثقة است . او بعراق آمد و ایوب بن نوح و حسن بن معاویة و محمدبن حسین و علی بن حسن فضال ازوی روایت کردند. او راست : کتاب التوحید. کتاب المعرفة. کتاب الصلاة. کتاب الامامة. کتاب التجمل و المروة. و ابن جنید همه ٔ کتابهای او را روایت کرده . شیخ طوسی در فهرست گوید: وی به عراق آمد و به حجاز بازگشت و سپس کتب او را برشمرده است ولیکن همین شیخ طوسی در رجال خود پس از ذکر اسماعیل بن محمدبن اسماعیل مکی مخزومی شخصی را بنام اسماعیل بن محمد قمی ملقب به قنبره آورده است و بنابراین اسماعیل قنبره ٔ قمی غیر از اسماعیل مخزومی مکی است . رجوع به تنقیح المقال ج 1 ص 142 و الذریعة ج 2 ص 321 و رجوع به قنبره اسماعیل ... شود.
واژه های همانند
۷۱۳ مورد، زمان جستجو: ۱.۳۹ ثانیه
اسماعیل . [ اِ ] (اِخ ) ابن احمد. مؤلف عقدالفرید از او روایتی آورده است . (عقدالفرید چ محمد سعید العریان جزء 7 ص 149).
اسماعیل . [ اِ ] (اِخ ) ابن احمد متولی . شرطه ٔ بغداد. رجوع باخبار الراضی باﷲ و المتقی باﷲ چ لندن ص 135، 136، 139، 140 و 231 شود.
اسماعیل .[ اِ ] (اخ ) ابن احمد آخری دهستانی . از روات است .
اسماعیل . [ اِ ](اِخ ) ابن احمد آنقروی . رجوع باسماعیل آنقروی شود.
اسماعیل . [ اِ ] (اِخ ) ابن احمدبن اثیر حلبی . رجوع باسماعیل بن احمدبن سعید... شود.
اسماعیل . [ اِ ] (اِخ ) ابن احمدبن اسید ثقفی ، مکنی بابی اسحاق . او راست تفسیر و مسند. وی برادر عبداﷲ است و از مکیین و بصریین و کوفیین (ابی ک...
اسماعیل . [ اِ ] (اِخ ) ابن احمدبن حسین بن علی بن موسی بن عبداﷲ بیهقی . وی از پدر و برادران خویش ابوسعید و ابوعبداﷲ سماع دارد و این دو نیز ا...
اسماعیل . [ اِ ] (اِخ ) ابن احمدبن عبداﷲ الحیری ۞ الضریر، مکنی به ابوعبداﷲ. یاقوت گوید او مفسر و مقری و واعظ و فقیه و محدث و زاهد و یکی از...
اسماعیل . [ اِ ] (اِخ ) ابن احمد اسلامبولی مصری حنفی . او راست : شرح الخلاصةالوافیة، و آن منظومه ایست در عروض و در مطبعه ٔ تمدن بسال 1318هَ ....
اسماعیل . [ اِ ] (اِخ ) ابن احمدبن محمد حسینی جرجانی ملقب بزین الدین . رجوع باسماعیل جرجانی شود.