اسماعیل
نویسه گردانی:
ʼSMAʽYL
اسماعیل . [ اِ ] (اِخ ) ابن محمدبن حسن بن حسین بن بابویه مکنی به ابوابراهیم . او و برادر وی ابوطالب اسحاق را شیخ منتجب الدین (متوفی 585 هَ . ق .). در فهرست خود یاد کرده گوید: هر دو شاگرد شیخ موفق ابوجعفر بودند و کتب او را روایت کنند. و رساله های مختصر و مفصل بفارسی و عربی در اعتقادات دارند که پدرم [ پدر شیخ منتجب الدین ] موفق الدین عبیداﷲبن حسن بن حسین بن بابویه آنها را روایت کند. (تنقیح المقال ج 1 ص 127).
واژه های همانند
۷۱۳ مورد، زمان جستجو: ۰.۵۳ ثانیه
اسماعیل . [ اِ ] (اِخ ) شواء. رجوع به اسماعیل بن علی بن احمد... شود.
اسماعیل . [ اِ ] (اِخ ) شهاب الدین . شیخ الاسلام جام بزمان اولجایتو. (حبیب السیر ج 3 جزو1 ص 7).
اسماعیل . [ اِ ] (اِخ ) صاحب بن عباد. رجوع به صاحب بن عباد شود.
اسماعیل . [ اِ ] (اِخ ) صالح (ملک الَ ...). رجوع به صالح شود.
اسماعیل . [ اِ ] (اِخ ) صفوی (اول ) (جلوس 907 هَ . ق . - وفات 930). شاه اسماعیل بن شیخ حیدربن شیخ جنیدبن شیخ ابراهیم بن خواجه علی بن شیخ ...
اسماعیل . [ اِ ] (اِخ ) صفوی . شاه اسماعیل دوم (984-985 هَ . ق .). پسر شاه طهماسب اول و نوه ٔ شاه اسماعیل اول و سومین پادشاه سلاطین صفویه ...
اسماعیل . [ اِ ] (اِخ ) صفوی . (شاه اسماعیل سوم ). پسر سیدمرتضی و مادر او دختر سلطان حسین اول صفوی است . علی مردان خان وی را در اصفهان بسال...
اسماعیل . [ اِ ] (اِخ ) صوفی ترخان (امیر...). یکی از ملازمان میرزا عبداللطیف تیموری که به امر او بقتل رسید. (حبیب السیر ج 3 جزو 3 ص 221).
اسماعیل . [ اِ ] (اِخ ) ضریر نحوی مکنی به ابوعلی . یاقوت گوید: از احوال او جز این ندانم که گفته اند مردی اسماعیل ضریر نحوی را از ابوالقاسم ع...
اسماعیل . [ اِ ] (اِخ ) طبسی ملقب به شهاب الدین . وی پدر امیر کمال الدین حسین است . (حبیب السیر چ هند ج 3 جزو3 ص 330).