اجازه ویرایش برای هیچ گروهی وجود ندارد

اسماعیل

نویسه گردانی: ʼSMAʽYL
اسماعیل . [ اِ ] (اِخ ) ابن محمدبن عامربن حبیب مکنی به ابوعبدالحمید. وی در اشبیلیه کاتب بود و او را ابوالولید میگفتند. اسماعیل و پدر او را در ادب تقدمی است و وی را شعر بسیار است و او را کتابی است در فصل ربیع. ابوالولیدبن محمدبن عامر نزدیک بسال 440هَ . ق . در اشبیلیه درگذشت . از شعر اوست در بهار:
ابشر فقد سفر الثری عن بشره
و اتا» ینشر ماطوی من نشره
متحصناً من حسنه فی معقل
غفل العیون علی رعایة زهره
فض الربیع ختامه فَبَدا لَنا
ما کان من سرائه فی سره
من بعدما سحب السحاب ذیوله
فیه و در علیه انفس درّه
شهر کأن َّ الحاجب ابن محمد
القی علیه مسحة من بشره .

(معجم الادباء ج 2 صص 357-358).


واژه های قبلی و بعدی
واژه های همانند
۷۱۳ مورد، زمان جستجو: ۰.۶۳ ثانیه
اسماعیل . [ اِ ](اِخ ) قوشچی . از امرای ملک اشرف چوپانی . رجوع به ذیل جامعالتواریخ رشیدی تألیف حافظ ابرو ص 178 شود.
اسماعیل . [ اِ] (اِخ ) کاتب . رجوع به اسماعیل ابواحمد کاتب شود.
اسماعیل . [ اِ ] (اِخ ) کاتب . رجوع به اسماعیل بن ابی سهل بن نوبخت و اسماعیل بن نوبخت و رجوع بفهرست عقدالفرید شود.
اسماعیل . [ اِ ] (اِخ ) کلکلی . صاحب طبس . از رؤسای باطنیه در زمان سلطان سنجر و سلطان برکیارق . (اخبار الدولة السلجوقیه تألیف صدرالدین ابوا...
اسماعیل . [ اِ ](اِخ ) کمال الدین . شاعر. رجوع به کمال الدین اسماعیل و تذکره ٔ دولتشاه سمرقندی و روضات الجنات ص 59 و مجمعالفصحاء و تاریخ ادبی...
اسماعیل . [ اِ ] (اِخ ) مجدالدین . رجوع به اسماعیل سنکلونی شود.
اسماعیل . [ اِ ] (اِخ ) محمدبن مهاجربن عبید. رجوع به اسماعیل بن ابی خالد شود.
اسماعیل . [ اِ ] (اِخ ) (پاشا) مصطفی الفلکی (1240 - 1319 هَ . ق .). وی علوم ریاضی را در پاریس آموخت و حکومت مصر او را واداشت تا مکانیک عملی ...
اسماعیل . [ اِ ] (اِخ ) معزالدین . رجوع بمعزالدین اسماعیل شود.
اسماعیل . [ اِ ] (اِخ ) معشوقی . یکی از رجال شعبه ٔ ملامیه از طریقت بایرامیه است . (قاموس الاعلام ترکی ).
نظرهای کاربران
نظرات ابراز شده‌ی کاربران، بیانگر عقیده خود آن‌ها است و لزوماً مورد تأیید پارسی ویکی نیست.
برای نظر دادن ابتدا باید به سیستم وارد شوید. برای ورود به سیستم روی کلید زیر کلیک کنید.