اسماعیل . [ اِ ] (اِخ ) ابن محمدبن عبدوس الدهان مکنی به ابومحمد نیشابوری . وی مال خویش در راه ادب انفاق کرد و در ادب تقدم یافت و در علم لغت و نحو و عروض بارع گشت . از اسماعیل بن حماد جوهری طرفی کامل بست و کتاب صحاح وی را که بخط او بود تحصیل کرد و به امیر ابن الفضل
۞ میکالی اختصاص یافت و او را بشعرهای بسیار بستود آنگاه زهد پیشه گرفت و از دنیا روی بتافت .
از اشعار اوست ، آنگاه که قصدحج و زیارت کرد:
اتیت» راجلاً و وددت انی
ملکت سواد عینی امتطیه
و مالی لااسیر علی المآقی
الی قبر رسول اﷲ فیه .
و نیز او راست :
یا خیر مبعوث الی امته
۞ نصحت و بلغت الرسالة و الوحیا
فلو کان فی الامکان سعی بمقلتی
الیک رسول اﷲ افنیتها سعیاً.
(معجم الادباء ج 2 صص 356-357).