اجازه ویرایش برای هیچ گروهی وجود ندارد

اسماعیل

نویسه گردانی: ʼSMAʽYL
اسماعیل . [ اِ ] (اِخ ) ابن محمد جرباذقانی (جرفادقانی ) مکنی به ابوالفضل . یکی از شعرای اصفهان و از جمله ٔ ابیات اوست در وصف اصفهان :
یا اصفهان سقیت الخمر صافیةً
اذ قلت قلت لها سقیاً غوادیها
لاحبذا جبل الریان من جبل
و حبذا لی مصلاها و وادیها
بزندروذ دیون قد مطلت بها
و ان اعش فزمانی سوف یقضیها
یا بقعة هی دارالخلد او خلقت
انموذجاً لنعیم دائم فیها
و زادها بهجةً فیما یعدّ لها
ان نصرةالدین فخرالمل» داعیها.

(محاسن اصفهان مافروخی ص 118).


و رجوع بترجمه ٔ محاسن اصفهان ص 125 و 128 شود.
واژه های قبلی و بعدی
واژه های همانند
۷۱۳ مورد، زمان جستجو: ۱.۹۲ ثانیه
اسماعیل . [ اِ ] (اِخ ) ابن محمود بالیچه ملقب به وجیه الدین سمنانی وزیر میرزا بابر. رجوع به حبیب السیر چ بمبئی ج 3 جزو3 ص 172 شود.
اسماعیل . [ اِ ] (اِخ ) ابن محمودبن اسماعیل جبلی . شیخ منتجب الدین در فهرست خود گوید: وی فقیه و ادیب است و بر شیخ ابوعلی (ظ: ابن الطوسی ) ق...
اسماعیل . [ اِ ] (اِخ ) ابن مخالدبن سعید مکنی به ابوعمر. محدث است .
اسماعیل . [ اِ ] (اِخ ) ابن مخلد سراج . در آغاز کتاب روضه ٔ کافی ۞ روایتی از قاسم بن ربیع صحاف از صاحب ترجمه از ابوعبداﷲ صادق (ع )آمده است...
اسماعیل . [ اِ ] (اِخ ) ابن مَرّار. شیخ طوسی در رجال اورا در عداد کسانی که روایتی از امامان نداشته اند برشمرده گوید: ابراهیم بن هاشم از وی ...
اسماعیل . [ اِ ] (اِخ ) ابن مسرور. وی از جعفربن محمد روایت کند که گفت : ان اﷲ خلق خلقاً من رحمة برحمة لرحمة، و هم الذین یقضون الحوائج للنا...
اسماعیل . [ اِ ] (اِخ ) ابن مسلم . محدث است . رجو ع به المصاحف ص 101 و 193 شود.
اسماعیل . [ اِ ] (اِخ ) ابن مسلم بن ابی فدیک . رجوع به اسماعیل بن ابی فدیک شود.
اسماعیل . [ اِ ] (اِخ ) ابن مسلم یا اسماعیل بن ابی زیاد سکونی . رجوع به اسماعیل بن ابی زیاد شود.
اسماعیل . [ اِ ] (اِخ ) ابن مسلم عبدی مکنی به ابومحمد. محدث است .
نظرهای کاربران
نظرات ابراز شده‌ی کاربران، بیانگر عقیده خود آن‌ها است و لزوماً مورد تأیید پارسی ویکی نیست.
برای نظر دادن ابتدا باید به سیستم وارد شوید. برای ورود به سیستم روی کلید زیر کلیک کنید.