اسماعیل
نویسه گردانی:
ʼSMAʽYL
اسماعیل . [ اِ ] (اِخ ) ابن محمدحسین بن محمدرضابن علاءالدین محمد مازندرانی مشهور به خاجوئی . مؤلف روضات گوید: وجه نسبت اخیر چنانکه ما در مصنفات مشهوره ٔ وی دیده ایم ، توطن اوست در محله ٔ خواجو که از محلات اصفهان است . وی عالم بارع و حکیم جامع و ناقد بصیر و محقق نحریر و از بزرگان متکلمین و متتبعین و فقها بود. ظریف فکرت و شریف فطرت ،سلیم الجیبة و بزرگ هیبت قوی نفس ، پا»دل ، پاکیزه جان و پاکیزه خرد، بسیارزهد، نیکوخوی ، خوش رفتار، مستجاب الدّعا، بی ادعاء، در نظر ملو» و اعیان معظم و مفخم بود، چنانکه نادرشاه با سطوت و صولتی که داشت بعلماء زمان جز وی اعتنائی نداشت و جز برای او اقامه ٔ ادب نمیکرد و جز قول وی نمی پذیرفت ، و این بجهت استغنای طبع اوو اکتفاء به اکل و شرب و لباس اند» و قطع نظر از سوی اﷲ و قصد قربت وی بود، اما چون این شیخ جلیل در زمانی فاسد و عصری میزیست که کسی بیاری علم و دین راهی نداشت ، چه افاغنه بر ممال» ایران استیلا داشتند و اعراض شیعه و خون و اموال ایشان را در همه جا مخصوصاً اصفهان حلال میدانستند، ویرا ذکری بزرگ و اشتهاری لایق در تصنیف کتاب و رساله نمانده ، و استادی معروف برای او یا اسنادی متصل بدو یا ازو بر وجه مکشوف شناخته نیست ، گویی که چنین کاری بر او دشوار بود والا آنرا نقل میکرد و لامحاله از او در مبادی کتاب اربعین وی نقل میکردند چنانکه دأب مؤلف اربعینیات است . وی خود در خواتیم کتاب اربعین گوید: هذا الذی جمع فیه اربعین حدیثاً اغلبها فی العبادات ... و پس از آنکه حق سخن را ادا کرده گفته : جمعتها فی زمان و الفتها فی مکان کانت عیون البصائر و الضمائر فیه کدرة و دماءالمؤمنین المحرم سفکها بالکتاب و السنة فیه هدرة و فروج المؤمنات مغصوبة فیه مملوکة بایمان الکفرة الفجرة قاتلهم اﷲ بنبیه و اله الکرام البررة و کانت الاموال و الاولاد منهوبة فیه مسبیة مأسورة و بحار انواع الظلم مواجةفیه متلاطمة و سحائب الهموم و الغموم فیه متلاصقة متراکمة زمان هرج مرج مخرّب الاَّثار مضطرب الاخبار محتوی الاخطار مشوش الافکار مختلف اللیل ملون النهار لایسیر فیه ذهن ثاقب و لایطیر فیه فکر صائب نمقتها و هذه حالی و ذل» قالی فان عثرتم فیه بخلل او وقفتم فیه علی زلل فاصلحوه رحمکم اﷲ ان ّ اﷲ لایضیع اجرالمصلحین - انتهی . او راست : شرح الاربعین ، شرحی مبسوط بر مدار» در دو مجلد. فوائدالرجالیة. جامعالشتات فی النوادر المتفرقات . تعلیقات وی که بالغ بر هفت هزار بیت است مشحون بتحقیقات لطیفة و تدقیقات شریفة، در شرح کتاب شرح الاحادیث الاربعین لمولانا الشیخ بهاءالدین العاملی . و تعلیقات وی بر کتاب آیات الاحکام لمولانا المقدس الاردبیلی . و هدایةالفؤاد الی احوال المعاد. و رسالة فی الامامة و رسالة فی تحقیق الغناء و عظم ائمة، و آن ردیست بر صاحب کفایة. رسالة فی الرّد علی الصوفیة الملعونة بالفارسیة. و رسالة فی تحقیق ما لایتم ّ فیه الصلوة. و رسالة فی ابطال الزّمان الموهوم مع انکاره استدلال السید الداماد علیه . رسالة فی فضل الفاطمیین و کون المنتسب الیها بالام ّمنهم شرح مبسوط علی دعاءالصباح المنسوب الی امیرالمؤمنین (ع ) و آن بالغ بر سه هزار بیت و تعلیقات لطیفة مدونة بر اجوبه ٔ مسائل سید مهنّابن سنان المدنی ازعلامه است و صاحب روضات گوید: از این کتاب در نزد مابخط شریف وی نسخه ایست . وی در یازدهم شعبان سنه ٔ 1173 هَ . ق . درگذشت و در مزار تخت فولاد اصفهان نزدیک درب جنوبی آن که بسوی فارس مفتوح میگردد در جوار قبر فاضل هندی مدفون گردید. (روضات الجنات چ 1 صص 31-33).
واژه های همانند
۷۱۳ مورد، زمان جستجو: ۴.۲۹ ثانیه
اسماعیل . [ اِ ] (اِخ ) ابن حسن . شیخ طوسی در رجال خود او را در عداد اصحاب کاظم (ع ) شمرده است . (تنقیح المقال ج 1 ص 133).
اسماعیل .[ اِ ] (اِخ ) ابن حسن بن علی (ع ). وی یکی از ده پسر امام حسن (ع ) است . (مجمل التواریخ و القصص ص 455).
اسماعیل . [ اِ ] (اِخ ) ابن حسن بن علی بن عتاس . محدث است . (تاج العروس ) (منتهی الارب ).
اسماعیل . [ اِ ](اِخ ) ابن جعفر صادق بن محمدبن علی بن حسین بن علی بن ابیطالب هاشمی مدنی . شیخ طوسی او را در عداد اصحاب صادق (ع ) آورده و ...
اسماعیل . [ اِ ] (اِخ ) ابن حسن بن علی غازی بیهقی مکنی به ابوالقاسم و ملقب به شمس الائمة. بیهقی در کتاب الوشاح آرد که این اسماعیل به ش...
اسماعیل . [ اِ ] (اِخ ) ابن حسن بن محمدبن محمود جرجانی . رجوع به اسماعیل جرجانی شود.
اسماعیل . [ اِ ] (اِخ ) ابن حسن بن محمد حسینی نقیب نیشابور مکنی به ابوالمعالی . شیخ منتجب الدین در الفهرست (که همراه جلد 25 بحارالانواربچاپ ...
اسماعیل . [ اِ ] (اِخ ) ابن حسن حسینی گرگانی . رجوع به اسماعیل جرجانی شود.
اسماعیل . [ اِ ](اِخ ) ابن حسن متطبب . اردبیلی در جامعالرواة گوید: در کتاب روضه ٔ کافی روایتی از محمدبن یحیی از برادرش علاء از اسماعیل از ابی...
اسماعیل . [ اِ ] (اِخ ) ابن الحسین بن محمدبن الحسین بن احمدبن محمدبن عزیزبن الحسین بن ابی جعفر محمد الاطروش بن علی بن الحسین بن علی بن محمد...