گفتگو درباره واژه گزارش تخلف اسماعیل نویسه گردانی: ʼSMAʽYL اسماعیل . [ اِ ] (اِخ ) ابن مسلمةبن قعنب قعنبی ۞ مدنی مکنی به ابوبشر. نزیل مصر. محدث است . وی از شعبة و حمادین روایت دارد وابوزرعة و ابوحاتم ازو روایت کنند. و او صدوق بود وحاکم او را توثیق کرده است . (حسن المحاضرة ص 126). واژه های قبلی و بعدی واژه های همانند ۷۱۳ مورد، زمان جستجو: ۰.۴۵ ثانیه واژه معنی اسماعیل اسماعیل . [ اِ ] (اِخ ) ابن محمد شریف بن علی شریف مراکشی حسنی علوی طالبی مکنی به ابوالنصر و ملقب به مظفّرباﷲ. رجوع به مظفرباﷲ... شود. اسماعیل اسماعیل . [ اِ ] (اِخ ) ابن محمد صفار. مؤلف الموشح ازو نقل کرده است . (الموشح ص 121). اسماعیل اسماعیل . [ اِ ] (اِخ ) ابن محمد طلحی اصفهانی مکنی به ابوالقاسم . رجوع به اسماعیل بن محمدبن فضل بن علی ... شود. اسماعیل اسماعیل . [ اِ ] (اِخ ) ابن محمد غرناطی . مکنی به ابوالولید. رجوع به ابوالولید اسماعیل ... شود. اسماعیل اسماعیل . [ اِ ] (اِخ ) ابن محمد قمی نحوی . ابن الندیم ذکر او آورده و گوید او راست از تصانیف : کتاب الهمز. کتاب العلل . (معجم الادباء ج 2 ص 357... اسماعیل اسماعیل . [ اِ ] (اِخ ) ابن محمد قمی قنبره . شیخ طوسی در فهرست او را غیر ازاسماعیل بن محمد مخزومی مکی دانسته است . رجوع به اسماعیل بن محمد... اسماعیل اسماعیل . [ اِ ] (اِخ ) ابن محمد منصور. سومین از خلفای فاطمی در مغرب مکنی به ابوطاهر (334-341 هَ . ق .). اسماعیل اسماعیل . [ اِ ] (اِخ ) ابن محمد مِنْقَری ۞ بن زیادبن ابی زیاد. شیخ طوسی او رادر عداد اصحاب کاظم (ع ) شمرده . بهبهانی در تعلیقه ٔ رجالیه ا... اسماعیل اسماعیل . [ اِ ] (اِخ ) ابن محمدمَهری کوفی . منسوب به مهرةبن حیدان بن عمروبن الحاف بن قضاعة که بطنی از بنی طریف از قحطانیان اند. شیخ طوسی ... اسماعیل اسماعیل . [ اِ ] (اِخ ) ابن محمد نوحی . خطیب و محدث است . تعداد نمایش: 10 20 50 100 همه موارد « قبلی ۳۴ ۳۵ ۳۶ ۳۷ ۳۸ صفحه ۳۹ از ۷۲ ۴۰ ۴۱ ۴۲ ۴۳ بعدی » نظرهای کاربران نظرات ابراز شدهی کاربران، بیانگر عقیده خود آنها است و لزوماً مورد تأیید پارسی ویکی نیست. برای نظر دادن ابتدا باید به سیستم وارد شوید. برای ورود به سیستم روی کلید زیر کلیک کنید. ورود