اسماعیل
نویسه گردانی:
ʼSMAʽYL
اسماعیل . [ اِ ] (اِخ ) ابن نصربن احمد. امیر نصر درایام دولت و اقبال منصب ولایت عهد به پسر بزرگ خود اسماعیل تفویض کرد اما اسماعیل پیش از پدر بعالم آخرت انتقال کرد و چون نصر درگذشت امرا و ارکان دولت ، پسر دیگر وی نوح را که امیر حمید لقب داشت بر مسند ایالت نشاندند. رجوع به حبیب السیر چ تهران ج 2 جزو4 ص 130، 134، 136، 139، 149 و شرح احوال رودکی بقلم سعید نفیسی ج 1 صص 322-323 و کتاب الاوراق صولی ص 237 شود.
واژه های همانند
۷۱۳ مورد، زمان جستجو: ۰.۴۲ ثانیه
امام زاده اسماعیل . [ اِ دَ / دِ اِ ] (اِخ ) دهی است ازدهستان ابرج بخش اردکان شهرستان شیراز، واقع در 117هزارگزی خاور اردکان کنار راه فرعی م...
امام زاده اسماعیل . [ اِ دَ / دِ اِ] (اِخ ) مقبره ٔ پسر امام جعفر صادق در قزوین است .
کلاته اسماعیل خان . [ ک َ ت ِ اِ ] (اِخ ) دهی است از دهستان مرکزی بخش حومه ٔ شهرستان دره گز محلی جلگه و معتدل است . (از فرهنگ جغرافیایی ایر...
نوده اسماعیل خانی . [ ن َ دِ هَِ اِ ] (اِخ ) دهی است از بخش رامیان شهرستان گرگان ، در15 هزارگزی شمال شرقی رامیان ، بر کنار راه گرگان به شاه...
میرکوه حاج اسماعیل . [ اِ ] (اِخ ) دهی است ازدهستان رازلیق بخش مرکزی شهرستان سراب ، واقع در 7/5هزارگزی شمال سراب با 278 تن سکنه . آب آن ...
کمال الدین اسماعیل . [ ک َ لُدْ دی ن ِ اِ ] (اِخ ) ابن محمدبن عبدالرزاق اصفهانی آخرین قصیده سرای بزرگ ایران در اوان حمله ٔ مغول است که د...
اسماعیل آباد لاهیجی . [ اِ دِ ] (اِخ ) (ده ...) موضعی در چهارفرسخ ونیمی میانه ٔ شمال و مغرب گاوکان .
اسماعیل آباد مستعان . [اِ دِ م ُ ت َ ] (اِخ ) دهی جزء دهستان غار بخش ری شهرستان تهران ، در 15000 گزی شوسه ٔ قم ، حدود کهریزک . جلگه ، معتدل . سک...
ابراهیم بن اسماعیل . [ اِ م ِ ن ِ اِ ] (اِخ ) نام چند تن از رجال حدیث .
ابراهیم بن اسماعیل . [ اِ م ِ ن ِ اِ ] (اِخ ) رجوع به ابن اجدابی شود.