اجازه ویرایش برای هیچ گروهی وجود ندارد

اسماعیل

نویسه گردانی: ʼSMAʽYL
اسماعیل . [ اِ ] (اِخ )ابن یاقوتی ملقب بقطب الدوله . پسرعم ملکشاه و خال برکیارق از ملو» سلجوقی . وی سمت امارت آذربایجان داشت .ترکان خاتون زوجه ٔ ملکشاه و نامادری برکیارق به وعده های شیرین تقبل ازدواج با وی ، او را بر ضد برکیارق شورانید، از این رو وی عساکر بسیار از قبایل ترکمان و غیره گردآورد و لشکرهای امدادی که خود ترکان خاتون مجهز و مسلح کرده بود بنای محاربه با خواهرزاده ٔ خود گذاشت ولی کاری از پیش نبرد و به اصفهان نزد ترکان خاتون رفت . ترکان خاتون به امر ازدواج موافقت کرد و ضمناً میخواست نام اسماعیل را با نام پسر خود محمدبن ملکشاه در سکه و خطبه توأم ثبت کنند اما امرا با این کار موافقت نکردند و در نتیجه اسماعیل اقامت نزد ترکان خاتون را مقرون بصرفه و صلاح خود ندید و بطرف برکیارق متمایل گردید و با خواهر خود زبیده مذاکره کرد و در نتیجه بمراد خود نایل گشت . وی خیال قتل برکیارق و گرفتن جای وی را در مخیله میپرورانید و این راز را با یکی از امراء در میان نهاد و در نتیجه کار به کشتن خود او خاتمه پیدا کرد چنانکه در سنه ٔ 486 هَ . ق . امرا اتفاق کرده وی را از میان برداشتند. (قاموس الاعلام ترکی ). و رجوع به کامل ابن اثیر ج 10 ص 92 شود.
واژه های قبلی و بعدی
واژه های همانند
۷۱۳ مورد، زمان جستجو: ۲.۶۳ ثانیه
اسماعیل . [ اِ ] (اِخ ) ابن موسی . یکی از والیان اندلس .وی بسال 268 هَ . ق . با محمدبن عبدالرحمن فرمانفرمای اندلس بنای محاربه و خصومت گذاش...
اسماعیل . [ اِ ] (اِخ ) ابن موسی بن بنت السدی . وی از مال»بن انس و شریک و از عمربن شاکر از انس روایت دارد. وفات وی بسال 45 هَ . ق . در کوف...
اسماعیل . [ اِ ] (اِخ ) ابن موسی (کاظم )بن جعفربن محمدبن علی بن حسین بن علی بن ابی طالب (ع ). نجاشی در رجال گوید: وی بمصر سکونت گزید و بد...
اسماعیل . [ اِ ] (اِخ ) ابن موسی بن عازار طبیب . وی پس از مرگ برادر خود اسحاق بن موسی در دربار معزّ جانشین وی گردید. (عیون الانباء ابن ابی اص...
اسماعیل . [ اِ ] (اِخ ) ابن موسی فزاری نسیب السﱡدّی . محدث است . رجوع به امتاع الاسماع ج 1 ص 315 شود.
اسماعیل . [ اِ ] (اِخ ) ابن موسی هادی . وی پسر هادی خلیفه ٔ عباسی است . رجوع به عیون الانباء ابن ابی اصیبعة ج 1 ص 150 و 154 شود.
اسماعیل . [ اِ ] (اِخ ) ابن موهوب بن احمدبن محمدبن خضربن جوالیقی مکنی به ابومحمد. وی پس از پدر خویش ابومنصور امام اهل ادب در عراق بود و ...
اسماعیل . [ اِ ] (اِخ ) ابن مهران بن محمدبن ابی نصر زید سکونی . برادر عیسی بن مهران . از فقهای شیعه و کتاب الملاحم از اوست . (ابن الندیم ). مؤ...
اسماعیل . [ اِ ] (اِخ ) ابن ناصرالدین سبکتگین . رجوع به اسماعیل بن سبکتگین و حبیب السیر ج 2 جزو4 ص 135 شود.
اسماعیل . [ اِ ] (اِخ ) ابن نُجَیع رُماحی . در کتاب کافی باب النفر من منی ، روایتی از معویةبن وهب از این شخص از ابی عبداﷲ صادق (ع )نقل شده ...
نظرهای کاربران
نظرات ابراز شده‌ی کاربران، بیانگر عقیده خود آن‌ها است و لزوماً مورد تأیید پارسی ویکی نیست.
برای نظر دادن ابتدا باید به سیستم وارد شوید. برای ورود به سیستم روی کلید زیر کلیک کنید.