اسماعیل
نویسه گردانی:
ʼSMAʽYL
اسماعیل . [ اِ ] (اِخ ) ابن یحیی بن اسماعیل بن عمروبن اسحاق المزنی مکنی به ابوابراهیم . صاحب امام شافعی مصری . او زاهد و عالم و مجتهد و محجاج و غوّاص بحار معانی دقیقه بود و امام شافعیان و شناسنده ترین طرق و فتاوی شافعی است . و او را تآلیف کثیره است ، از جمله : الجامع الکبیر و الجامع الصغیر و مختصرالمختصر و المنثور و المسائل المعتبرة و الترغیب فی العلم و کتاب الوثائق و غیر آن . و شافعی در حق او گفت که او ناصر مذهب من باشد و اسماعیل هر گاه از مسئله ای فارغ شدی و آنرا در کتاب المختصر بیاوردی به محراب شدی و بشکرانه ٔ آن دو رکعت نماز کردی . و ابوالعباس احمدبن سریج گوید مختصر المزنی از عالم ، عذراء و بمهر بیرون شود و این کتاب اصل و اساس کتب مصنفه ٔ در مذهب شافعی است ، چه دیگران بر مثال او ترتیب کتب خود کردند و همگی مفسرین و شارحین آنند و آنگاه که بکار بن قتیبه ٔ حنفی را برای تولیت قضاء مصر از بغداد بطلبیدند و اوبه مصر شد آرزوی دیدار مزنی داشت و این میسر نمیشد تا آنکه در نماز جنازه ای هردو گرد آمدند و قاضی بکاربه یکی از اصحاب خویش گفت از مزنی سوءالی کن تا کلام او بشنوم و آن کس گفت ای اباابراهیم در احادیث تحلیل نبیذ و تحریم آن هردو آمده است شمایان از چه رو تحریم را بر تحلیل ترجیح نهید؟ گفت هیچیک از علماء بر این نیستند که نبیذ در جاهلیت حرام بوده و سپس در اسلام حلال شده است بلکه اتفاق و اجماع همگی آنست که نبیذدر جاهلیت حلال بوده است و همین امر صحت احادیث وارده ٔ در تحریم را تقویت کند. قاضی را این جواب پسند آمد و ابن خلّکان گوید این از ادله ٔ قاطعه است و اسماعیل بن یحیی در غایت ورع بود و کار احتیاط او تا بدانجا کشید که در همه ٔ فصول سال آب از کوزه ٔ مسین آشامیدی ، از وی علت پرسیدند گفت شنیده ام که در گل کوزه سرگین آمیزند و آتش مطهر آن نباشد. و گویند هر وقت نمازجماعت بر وی فوت شدی منفرداً بیست وپنج نماز بجای فائت بگزاشتی مستند به حدیث رسول صلی اﷲ علیه و سلم که فرمودند: صلوةالجماعة افضل من صلوة احدکم وحده بخمس و عشرین درجة. و کار زهد او به حدّ شدت و صعوبت رسیده بود و گویند مستجاب الدعوة بوده است و هیچیک از اصحاب شافعی در هیچ امر از امور خود را برتر از وی نشمردند و غسل امام او داد و گفته اند در کار غسل ربیع نیز با شافعی همدستی کرد و ابن یونس در تاریخ خود ذکرمزنی آورده و بجای نام جد او که اسحاق است مسلم گفته است . و هم ابن یونس گوید: کانت له عبادة و فضل ثقةفی الحدیث لایختلف فیه حاذق من اهل الفقه و کان احد الزّهاد فی الدّنیا و کان من خیر خلق اﷲ عز و جل و مناقبه کثیرة. و وفات او شش روز از رمضان مانده ٔ سال 264 هَ . ق . بمصر بود و تن وی بقرافه ٔ صغری بر سفح المقطم نزدیک قبر شافعی بخاک سپردند. و ابن خلّکان گوید من بدانجا قبر او زیارت کردم و ابن زولاق در تاریخ صغیرخود گوید که عمر او هشتادونه سال بود و ربیعبن سلیمان المؤذن المرادی بر وی نماز گذاشت . او راست : ترغیب العلم . مختصرالمزنی در فروع شافعیه . وثائق . و رجوع به مزنی ابوابراهیم اسماعیل و رجوع به حبیب السیر چ تهران ج 2 جزو3 ص 102 و تاریخ گزیده چ لندن ج 1 ص 798 واعلام زرکلی و مناقب الامام احمدبن حنبل ص 123 شود.
واژه های همانند
۷۱۳ مورد، زمان جستجو: ۱.۷۵ ثانیه
اسماعیل . [ اِ ] (اِخ ) ابن انماطی حافظ مکنی به ابوالطاهر. وی پدر ابوبکربن ابی الطاهر اسماعیل بن انماطی است . (حسن المحاضرة ج 1 ص 175).
اسماعیل . [ اِ ] (اِخ ) ابن باطیش موصلی مکنی به ابوالمجد و ملقب بعمادالدین . معاصر ابن خلکان است و او راست : کتاب التمییز و الفضل .
اسماعیل . [ اِ ] (اِخ ) ابن بَزیع. ابن داود در رجال خود او را یاد کرده و از رجال کشی نقل کند که وی او را از اصحاب رضا (ع ) و جواد (ع ) شمرده...
اسماعیل . [ اِ ] (اِخ ) ابن بَشّار بصری . شیخ طوسی در رجال او را در عداد اصحاب صادق (ع ) شمرده ولی در نسخه ای از آن رجال ، یسار بجای بشار آ...
اسماعیل . [ اِ ] (اِخ ) ابن بکر کوفی . ثقة است . نجاشی گوید: کتابی دارد که ما آنرا بوسیله ٔ ابراهیم بن سلیمان از وی روایت کنیم در خلاصه ٔ علام...
اسماعیل . [ اِ ] (اِخ ) ابن بُکَیر. رجوع به اسماعیل بن بکر شود.
اسماعیل . [ اِ ] (اِخ ) ابن بلبل مکنی به ابوالصقر. کاتب موفق باﷲ و از خلفای عباسی . بعدها بدستور معتمد خلیفه ، او و فرزندان وی را بقتل رسانی...
اسماعیل . [ اِ ] (اِخ ) ابن بوری . یکی از ملوک بنی طغتگین که در دمشق حکمرانی داشتند. وی در سال 526 هَ . ق . پس از پدر خویش تاج الملوک بوری...
اسماعیل . [ اِ ] (اِخ )ابن ثعلب امیر کبیر شریف فخرالدین . یکی از امرای عهد مل» عادل سیف الدین ایوبی به مصر. وی بانی مدرسه ٔ شریفه است . (ق...
اسماعیل . [ اِ ] (اِخ ) ابن جابر. نجاشی او را جُعفی و شیخ طوسی در رجال خود او را خَثْعَمی خوانده و متأخرین هر کدام از یکی ازین دو مدر» پی...