اسماعیل
نویسه گردانی:
ʼSMAʽYL
اسماعیل . [ اِ ] (اِخ ) ابن یزیدبن حریث بن مَردانبِه القطان مکنی به ابواحمد. متوفی بسال 260 هَ . ق . یا اندکی پیش از آن . و در آخر ایام عمر وی بعض احادیث او در حافظه ٔ وی بهم آمیخت و وی مذکور بزهد و عبادت و نیکوحدیث است و غرائب و فوائد او بسیار است . او راست : المسند. و تفسیر. محمدبن حُمَید الرازی ازو روایت دارد و وی از سفیان بن عیینه و بِشْربن السری و وکیع و انس بن عیاض و معن و یحیی بن سُلَیم و ولیدبن مسلم و عبدالرحمن بن مهدی و ابی داود و ابی جابر روایت کند. (ذکر اخبار اصبهان ج 1 ص 209).
واژه های همانند
۷۱۳ مورد، زمان جستجو: ۲.۰۰ ثانیه
اسماعیل . [ اِ ] (اِخ ) ابن مسلم عبدی مکنی به ابومحمد. محدث است .
اسماعیل . [ اِ ] (اِخ ) ابن مسلم کوفی . شیخ طوسی در رجال خود وی را در عداد اصحاب صادق (ع ) شمرده . رجوع به تنقیح المقال ج 1 ص 145 شود.
اسماعیل . [ اِ ] (اِخ ) ابن مسلم مکی . ابن قتیبه ٔ دینوری ازو نقل کرده . (عیون الاخبار ج 2 ص 149).
اسماعیل . [ اِ ] (اِخ ) ابن مسلمةبن قعنب قعنبی ۞ مدنی مکنی به ابوبشر. نزیل مصر. محدث است . وی از شعبة و حمادین روایت دارد وابوزرعة و ابوح...
اسماعیل . [ اِ ] (اِخ ) ابن مغیرة القاص مکنی به ابومغیرة. محدث است .
اسماعیل . [ اِ ] (اِخ ) ابن مقری ابومحمدبن ابی بکربن عبداﷲبن علی بن عطیة الشاوری یمنی شافعی ملقب بشرف الدین (قاضی ). و نام و نسب او در کت...
اسماعیل . [ اِ ] (اِخ ) ابن مکنسة. رجوع به اسماعیل بن محمد اسکندرانی شود.
اسماعیل . [ اِ ] (اِخ ) ابن مکی بن اسماعیل بن عوف مالکی اسکندرانی . مکنی به ابوطاهر. متوفی بسال 581 هَ . ق . او راست : تذکرة فی اصول الدین .
اسماعیل . [ اِ ] (اِخ ) ابن منذر واسطی مکنی به ابوالمنذر. محدث است و زیدبن حباب از او روایت کند.
اسماعیل . [ اِ] (اِخ ) ابن موسی . یعقوب لیث چون به بم رسید اسماعیل بن موسی که ملجاء همه ٔ خوارجی بود که از عرب آمده بودند با یعقوب حرب ...