اسماعیل
نویسه گردانی:
ʼSMAʽYL
اسماعیل . [ اِ ] (اِخ ) ابن یوسف بن محمدزاهد معروف به سمویه . وی مصاحب عبدالرحمن بن یوسف معدانی بود و از یحیی قطان و عبدالرحمن بن مهدی و نائل بن نجیح حدیث فراگرفت و پسر وی ابوابراهیم مقری بود واو را فضل و عبادت بود. ابومحمدبن حیان گوید: من اورا ادرا» کردم . ابونعیم بوسایطی از اسماعیل و او بوسایطی از نافعبن جبیربن مطعم از پدر خویش آرد که گفت : سمعت النبی (ص ) یقول فی التطوع اﷲ اکبر کبیراً و سبحان اﷲ بکرةً و اصیلاً. (ذکر اخبار اصبهان ج 1 ص 210).
واژه های همانند
۷۱۳ مورد، زمان جستجو: ۲.۱۷ ثانیه
اسماعیل . [ اِ ] (اِخ ) ابن عیسی بن محمدبن بقی . مکنی به ابوالحسن حجاری . از علماء وادی الحجاره ٔ اندلس . وی از ابوالعیش معمربن عبداﷲبن معذل ...
اسماعیل . [ اِ ] (اِخ ) ابن عیسی عطار بغدادی مکنی به ابواسحاق . ابن ندیم او را در فهرست یاد کرده گوید: از اهل سیر است و حسن بن علویه ٔ عطا...
اسماعیل . [ اِ ] (اِخ ) ابن غزوان . محدث است . رجوع به عیون الاخبار ج 2 ص 128 و ج 4 ص 108 و البیان و التبیین چ حسن السندوبی ج 2 ص 251 و ...
اسماعیل . [ اِ ] (اِخ ) ابن غصن . استاد ابوالحسن علی بهرامی سرَخسی . او پیوسته در مصاحبت اسماعیل بن غصن بود و این دو بیت تازی در مدح او گف...
اسماعیل . [ اِ ] (اِخ ) ابن فرج بن اسماعیل یوسف بن نصربن الاحمر مکنی به ابوالولید الانصاری (677-725 هَ. ق .). وی از ملو» دولت بنی نصربن احمر...
اسماعیل . [ اِ ] (اِخ ) ابن فضل بن بحر السقاء مکنی به ابوسلیم . تابعی است .
اسماعیل . [ اِ ] (اِخ ) ابن فضل بن یعقوب هاشمی بن عبداﷲبن حرث بن نوفل بن حرث بن عبدالمطلب بصری مدنی . شیخ طوسی او را یک مرتبه در عداد اصح...
اسماعیل . [ اِ ] (اِخ ) ابن قائم بامراﷲ اسماعیلی . رجوع به المنصور بقوةاﷲ اسماعیل ... شود.
اسماعیل .[ اِ ] (اِخ ) ابن قاسم . رجوع به ابوعلی قالی شود.
اسماعیل . [ اِ ] (اِخ ) ابن قاسم بن سویدبن کیسان العنزی بالولاء. مکنی به ابواسحاق و معروف به ابوالعتاهیه ٔ شاعر. رجوع به ابوالعتاهیه اسما...