اسماعیل
نویسه گردانی:
ʼSMAʽYL
اسماعیل . [ اِ ] (اِخ ) رومی (شیخ ...) یکی از کبار مشایخ قادریه . مولد وی طوسیه . او پس از فراغت از تحصیل علوم در قسطمونی بسائقه ٔ دعوت معنوی شیخ عبدالقادر گیلانی عزیمت بغداد کرد و به تصفیه و تزکیه ٔ باطن پرداخت و با لقب «پیر ثانی » به ارشاد ساکنان آناطولی و روم ایلی مأمور شد. آنگاه طبق مأموریت به گردش و سیاحت شهرهاو قصبه ها پرداخت و در چهل جا بنام وی تکیه ها بنا کردند. آنگاه به قسطنطنیه بازگشت و خانقاه معروف به «قادریخانه » را در توپخانه بنا کرد و او نخستین کس است که در این دیار به ارشاد طریقت قادریه پرداخت . در موقع اجرای مراسم افتتاح در مسجد آدینه ٔ سلطان احمد، عزیز محمود هدائی وظیفه ٔ ایراد خطبه و عبدالاحد نوری از رجال طریقت شمسیه تصدی امر موعظه و نصیحت در بالای منبر و صاحب ترجمه اجرای ذکر «اﷲ» طبق طریقت قادریه را متعهد شدند. اسماعیل در سنه ٔ 1041 هَ . ق . درگذشت و در آرامگاه مخصوص متصل به زاویه ٔ خویش مدفون شد.وی صاحب کمالات و مقامات بود. (قاموس الاعلام ترکی ).
واژه های همانند
۷۱۳ مورد، زمان جستجو: ۰.۴۲ ثانیه
اسماعیل . [ اِ ] (اِخ ) ابن انماطی حافظ مکنی به ابوالطاهر. وی پدر ابوبکربن ابی الطاهر اسماعیل بن انماطی است . (حسن المحاضرة ج 1 ص 175).
اسماعیل . [ اِ ] (اِخ ) ابن باطیش موصلی مکنی به ابوالمجد و ملقب بعمادالدین . معاصر ابن خلکان است و او راست : کتاب التمییز و الفضل .
اسماعیل . [ اِ ] (اِخ ) ابن بَزیع. ابن داود در رجال خود او را یاد کرده و از رجال کشی نقل کند که وی او را از اصحاب رضا (ع ) و جواد (ع ) شمرده...
اسماعیل . [ اِ ] (اِخ ) ابن بَشّار بصری . شیخ طوسی در رجال او را در عداد اصحاب صادق (ع ) شمرده ولی در نسخه ای از آن رجال ، یسار بجای بشار آ...
اسماعیل . [ اِ ] (اِخ ) ابن بکر کوفی . ثقة است . نجاشی گوید: کتابی دارد که ما آنرا بوسیله ٔ ابراهیم بن سلیمان از وی روایت کنیم در خلاصه ٔ علام...
اسماعیل . [ اِ ] (اِخ ) ابن بُکَیر. رجوع به اسماعیل بن بکر شود.
اسماعیل . [ اِ ] (اِخ ) ابن بلبل مکنی به ابوالصقر. کاتب موفق باﷲ و از خلفای عباسی . بعدها بدستور معتمد خلیفه ، او و فرزندان وی را بقتل رسانی...
اسماعیل . [ اِ ] (اِخ ) ابن بوری . یکی از ملوک بنی طغتگین که در دمشق حکمرانی داشتند. وی در سال 526 هَ . ق . پس از پدر خویش تاج الملوک بوری...
اسماعیل . [ اِ ] (اِخ )ابن ثعلب امیر کبیر شریف فخرالدین . یکی از امرای عهد مل» عادل سیف الدین ایوبی به مصر. وی بانی مدرسه ٔ شریفه است . (ق...
اسماعیل . [ اِ ] (اِخ ) ابن جابر. نجاشی او را جُعفی و شیخ طوسی در رجال خود او را خَثْعَمی خوانده و متأخرین هر کدام از یکی ازین دو مدر» پی...