اسماعیل
نویسه گردانی:
ʼSMAʽYL
اسماعیل . [ اِ ] (اِخ ) ضریر نحوی مکنی به ابوعلی . یاقوت گوید: از احوال او جز این ندانم که گفته اند مردی اسماعیل ضریر نحوی را از ابوالقاسم علی بن احمدبن فرج بن حسین بن مسلمه ملقب به رئیس الرؤسا وزیر قائم پرسید که در نحو چگونه است . گفت : در آن بکلام اهل صنعت تکلم کند. و رئیس الرؤسا را از اسماعیل پرسید. گفت : مردی را گشاده دل در نحو ندیدم جز این دو چشم بسته را. (معجم الادباء چ مارگلیوث ج 2 ص 266) او راست : اسماء من نزل فیهم القرآن .
واژه های همانند
۷۱۳ مورد، زمان جستجو: ۰.۸۶ ثانیه
اسماعیل . [ اِ ] (اِخ ) ابن ابی الوقار، مکنی به ابوالفضل . اصل او از معره است و در دمشق اقامت گزید و ببغداد سفر کرد و نزد افاضل اطباء آن شهر...
اسماعیل .[ اِ ] (اِخ ) ابن ابی اویس ، مکنی به ابوعبداﷲ. رجوع بعیون الانباء ج 2 ص 220 و عیون الاخبار جزء 7 ص 85 شود.
اسماعیل . [ اِ] (اِخ ) ابن ابی بکر. رجوع باسماعیل بن المقری شود.
اسماعیل . [ اِ ] (اِخ ) ابن ابی بکر محمدبن الربیعبن ابی سمال . رجوع به اسماعیل بن ابی سمال شود.
اسماعیل . [ اِ ] (اِخ ) ابن ابی حُکَیم ، مولی زبیر. یکی از کتّاب عمربن عبدالعزیز خلیفه ٔ اموی . رجوع بکتاب الوزراء و الکتّاب ص 33 و فهرست کتا...
اسماعیل . [ اِ ] (اِخ ) ابن ابی حنیفة. جهشیاری بوسایطی ازو نقل کند. (کتاب الوزراء و الکتّاب ص 207).
اسماعیل . [ اِ ] (اِخ ) ابن ابی خالد سعد الکوفی تابعی است . و بکوفه درگذشت در سنه ٔ ست و اربعین (46 هَ . ق .).(تاریخ گزیده چ لندن ج 1 ص 244)...
اسماعیل . [ اِ ] (اِخ ) ابن ابی خالد. شیخ طوسی در رجال خود وی را از اصحاب صادق (ع ) شمرده گوید: نام او محمدبن مهاجربن عبید ازدی کوفی است ...
اسماعیل . [ اِ ] (اِخ ) ابن ابی خلد. شیخ طوسی او را درعداد اصحاب باقر شمرده است . (تنقیح المقال ج 1 ص 127).
اسماعیل . [ اِ ] (اِخ ) ابن ابی زیاد. او راست : کتاب تفسیر قرآن ، کتاب ناسخ القرآن و منسوخه . (ابن الندیم ).