اجازه ویرایش برای هیچ گروهی وجود ندارد

اسماعیل

نویسه گردانی: ʼSMAʽYL
اسماعیل . [ اِ ] (اِخ ) ضریر نحوی مکنی به ابوعلی . یاقوت گوید: از احوال او جز این ندانم که گفته اند مردی اسماعیل ضریر نحوی را از ابوالقاسم علی بن احمدبن فرج بن حسین بن مسلمه ملقب به رئیس الرؤسا وزیر قائم پرسید که در نحو چگونه است . گفت : در آن بکلام اهل صنعت تکلم کند. و رئیس الرؤسا را از اسماعیل پرسید. گفت : مردی را گشاده دل در نحو ندیدم جز این دو چشم بسته را. (معجم الادباء چ مارگلیوث ج 2 ص 266) او راست : اسماء من نزل فیهم القرآن .
واژه های قبلی و بعدی
واژه های همانند
۷۱۳ مورد، زمان جستجو: ۰.۴۹ ثانیه
صاحب اسماعیل . [ ح ِ اِ ] (اِخ ) رجوع به صاحب بن عباد شود.
صالح اسماعیل . [ ل ِاِ ] (اِخ ) ملقب به عمادالدین . رجوع به صالح شود.
اسماعیل آنقروی . [ اِ ل ِ ق ُ رَ ] (اِخ ) یکی از مشایخ بزرگ طریقت مولوی و شیخ رسمی مولویخانه ٔ غلطه . شرحی بسیار خوب برمثنوی شریف نگاشته و...
کلاته اسماعیل . [ ک َ ت ِ اِ ] (اِخ ) دهی است از دهستان مرکزی بخش فریمان شهرستان مشهد. محلی در دامنه و معتدل است . (از فرهنگ جغرافیایی ای...
کلاته اسماعیل . [ ک َ ت ِ اِ ] (اِخ ) دهی است از دهستان ماروسک بخش سرولایت شهرستان نیشابور. محلی در دامنه و معتدل است . (از فرهنگ جغرافیای...
اسماعیل گوابر. [ اِ گ َ ب َ ] (اِخ ) دهی جزء دهستان املش بخش رودسر شهرستان لاهیجان ، 12000 گزی جنوب باختر رودسر، 7000 گزی خاور املش . کوهستان...
اسماعیل جفینه . [ اِ ج َ ن َ] (اِخ ) رجوع به اسماعیل بن عبدالرحمان جفینه شود.
اسماعیل آقامحله . [ اِ م َ ح َل ْ ل َ ] (اِخ ) دهی از دهستان قریه ٔ طقان بخش بهشهر شهرستان ساری ، در 1500 گزی شمال تکادشت . معتدل ، مرطوب ، مال...
اسماعیل محمودی . [ اِ م َ ] (اِخ ) دهی از دهستان شینه بخش خورموج شهرستان بوشهر، 48000 گزی جنوب خاوری خورموج ، 500 گزی باختر رودمند. جلگه . ...
ده شاه اسماعیل . [ دِه ْ اِ ] (اِخ ) دهی است از بخش میان کنگی شهرستان زابل . واقع در 9هزارگزی شمال باختر ده دوست محمد. سکنه ٔ آن 100 تن . آ...
نظرهای کاربران
نظرات ابراز شده‌ی کاربران، بیانگر عقیده خود آن‌ها است و لزوماً مورد تأیید پارسی ویکی نیست.
برای نظر دادن ابتدا باید به سیستم وارد شوید. برای ورود به سیستم روی کلید زیر کلیک کنید.