اسماعیل
نویسه گردانی:
ʼSMAʽYL
اسماعیل . [ اِ ] (اِخ ) قصری ملقب به کهف الدین . پدر او عمر نام داشت و او پدر شیخ صدرالدین عبداللطیف شیخ طریقت مولانا معین الدین احمدبن ابی الخیر است ، و این اسماعیل قصری جز اسماعیل قصری مذکور در فقره ٔ قبل است ، چه وفات معین الدین که از پسر کهف الدین اسماعیل بن عمر قصری اخذ طریقت کرده بود سنه ٔ 789 هَ . ق . است یعنی بفاصله ٔ دویست سال بعد از وفات اسماعیل قصری شیخ خرقه ٔ نجم الدین کبری . رجوع به شدالازار ج 2 ص 317 شود.
واژه های همانند
۷۱۳ مورد، زمان جستجو: ۰.۴۸ ثانیه
اسماعیل آباد یافت آباد. [ اِ دِ ] (اِخ ) دهی جزء دهستان غار بخش ری شهرستان تهران ، در 10000 گزی شمال باختر شهرری و 2000 گزی راه رباط کریم . ...
این واژه به تازگی اضافه شده است و هنوز هیچ کسی برای آن معنی ننوشته است. برای اینکه برای این واژه معنی بنویسید
اینجا کلیک کنید.
اسماعیل آباد حاجی معین . [ اِ دِ م ُ ](اِخ ) دهی جزء دهستان غار بخش ری شهرستان تهران ، در6000 گزی جنوب شهر ری و 3000 گزی خاور شوسه ٔ تهران ...