اسماعیل
نویسه گردانی:
ʼSMAʽYL
اسماعیل . [ اِ ] (اِخ ) قلی خان . یکی از امرای ترکمانان که در محاربه با شاهزاده حمزه میرزا در سنه ٔ 990 هَ .ق . در دوفرسنگی سلطانیه شرکت داشت . رجوع به عالم آرای عباسی و سبک شناسی ج 3 ص 282، 284، 286، 288 شود.
واژه های همانند
۷۱۳ مورد، زمان جستجو: ۲.۴۲ ثانیه
اسماعیل . [ اِ ] (اِخ ) ابن حُقَیْبَة. همان است که بعنوان اسماعیل بن جفینه یاد شد و مشترک است میان اسماعیل بن عبدالرحمان و اسماعیل بن عبد...
اسماعیل . [ اِ ] (اِخ ) ابن حکم رافعی . از آل ابی رافع مولی رسول اﷲ (ص ) نجاشی در رجال خود وی را یاد کرده گوید کتابی دارد که اسماعیل بن محمد...
اسماعیل . [ اِ ] (اِخ ) ابن حمادبن (امام اعظم ) ابی حنیفه نعمان بن ثابت بن زوطی بن ماه . قاضی بصره از جانب مأمون خلیفه متوفی بسال 212 ه...
اسماعیل . [ اِ ] (اِخ )ابن حمادبن ابی مغیرة مکنی به ابی الیسع. محدث است .
اسماعیل . [ اِ ] (اِخ ) ابن حماد الجوهری مکنی به ابونصر الفارابی . یاقوت گوید: وی خواهرزاده ٔ ابواسحاق فارابی صاحب دیوان ادب است . جوهری د...
اسماعیل . [ اِ ] (اِخ ) ابن حُمَید ازرق . روایت او از امام کاظم (ع ) در کتاب تهذیب شیخ طوسی آمده است . (تنقیح المقال ج 1 ص 133).
اسماعیل . [ اِ ] (اِخ ) ابن جَوزی . ۞ علی بن منصور از وی روایت کند و او از ابوعبداﷲ صادق . و این روایت در باب ثواب تعزیت از کتاب کافی آمده...
اسماعیل . [ اِ ] (اِخ ) ابن حیدر (شاه ...). رجوع به اسماعیل صفوی شود.
اسماعیل . [ اِ ] (اِخ ) ابن حیدربن حمزة علوی عباسی . شیخ منتجب الدین در الفهرست خود گوید: ثقة است و عبدالرحمن نیشابوری از وی روایت کند. نسبت...
اسماعیل . [ اِ ] (اِخ ) ابن خطاب سلمی . شیخ طوسی او را در عداد اصحاب صادق (ع ) شمرده . علامه در خلاصةالاقوال نیز روایتی از کشی در مدح اوآور...