اجازه ویرایش برای هیچ گروهی وجود ندارد

اسماعیل

نویسه گردانی: ʼSMAʽYL
اسماعیل . [ اِ ] (اِخ ) یاقوتی ملقب به قطب الدین خال برکیارق سلجوقی . ترکان خاتون امیر قطب الدین اسماعیل یاقوتی را که خال برکیارق بود بفریفت و وعده داد که زن او شود و او را بر جنگ برکیارق تحریص کرد و ایشانرا در حدود کرخ سنه ٔ ست و ثمانین و اربعمائة (486 هَ . ق .) جنگ افتاد. بر کیارق مظفر شد. اسماعیل یاقوتی اسیر گشت و در رمضان سال مذکور کشته شد. (تاریخ گزیده چ لندن ج 1 ص 450). و رجوع به حبیب السیر چ تهران ج 2 جزو4 ص 181 شود.
واژه های قبلی و بعدی
واژه های همانند
۷۱۳ مورد، زمان جستجو: ۴.۷۲ ثانیه
اسماعیل . [ اِ ] (اِخ ) ابن عمر بونتی مکنی به ابوالطاهر، از مردم بُوَنْت شهری بمغرب در اندلس . مؤلف تاج العروس گوید: علق عنه السلفی و ا...
اسماعیل . [ اِ ] (اِخ ) ابن عمر دمشقی . رجوع به ابن کثیر و اسماعیل بن عمربن کثیر شود.
اسماعیل . [ اِ ] (اِخ ) ابن عمروبن ابان کلبی . نجاشی گوید: واقفی است و پدر او از ابوعبداﷲ و ابوالحسن روایت کند و خود وی از پدر و از خالدبن نج...
اسماعیل . [ اِ ] (اِخ ) ابن عمروبن سعیدبن العاصی . وی ساکن اعوص ، در ده واندمیلی مشرق مدینه بود و او را فضل کبیر بود. (سیرة عمربن عبدالعزیز ...
اسماعیل . [ اِ ] (اِخ ) ابن عمروبن نجیح مکنی به ابواسحاق بجلی (بالولاء) کوفی . وی به اصفهان رفت و سکونت گزید و در سنه ٔ 227 هَ . ق . درگذشت...
اسماعیل . [ اِ ] (اِخ ) ابن عون بحیری . محدث است .
اسماعیل . [ اِ ] (اِخ ) ابن عیّاش . محدث است . رجوع به المصاحف ص 43 و فهرست سیرةعمربن عبدالعزیز و فهرست مجلدات عیون الاخبار شود.
اسماعیل . [ اِ ] (اِخ ) ابن عیسی . آقا باقر بهبهانی در تعلیقه ٔ رجالیه گوید: صدوق از وی روایتی استخراج کرده و گویا همواست که سندی لقب داشت...
اسماعیل . [ اِ ] (اِخ ) ابن عیسی . یکی از خویشاوندان خلفای عباسی است . در سنه ٔ 183 هَ . ق . پس از اسماعیل بن صالح ، هارون الرشید وی را به وا...
اسماعیل . [ اِ ] (اِخ ) ابن عیسی بن دولة الاوغانی المکی ملقب به امام شرف الدین . او راست : اختیار اعتمادالمسانید فی اختصار اسماء بعض رجال ال...
نظرهای کاربران
نظرات ابراز شده‌ی کاربران، بیانگر عقیده خود آن‌ها است و لزوماً مورد تأیید پارسی ویکی نیست.
برای نظر دادن ابتدا باید به سیستم وارد شوید. برای ورود به سیستم روی کلید زیر کلیک کنید.