اسهاب
نویسه گردانی:
ʼSHAB
اسهاب . [ اِ ] (ع مص ) عقل بشولیده شدن از گزیدن مار. (تاج المصادر بیهقی ). مدهوش شدن از گزیدن مار اُسهب الرجل (مجهولاً). || برگردیدن رنگ از فرط حب یا از خرف یا از بیماری . || شیر مکیدن بزغاله مادر را. || آزمند گردیدن . نیک آزمند شدن چنانکه نفس او از هیچ چیزبازنمی ماند: اسهب الرجل . || بسیارعطا شدن مرد. || بسیار کردن سخن را. (منتهی الارب ). بسیار گفتن . (زوزنی ) (غیاث ). بسیارگوئی . اطناب . درحکایت بسیار فراخ شدن : امروز که زمانه درمشایعت و فلک در متابعت رای و رایت خداوند عالم سلطان اعظم ... آمده است ... آن ظاهرتر که بندگان را در آن به اطنابی و اسهابی حاجت افتد. (کلیله و دمنه ). دراطناب ذکر مصیبت این شهاب مضی و اسهاب شرح رزیت این نقاب المعی عمر به سر آوردی . (ترجمه ٔ تاریخ یمینی ص 460). از اسهاب و اطناب در این باب مانع آمد. (جهانگشای جوینی ). || مؤلف کشاف اصطلاحات الفنون گوید: نزد اهل معانی اعم از اطناب است . و اسهاب عبارتست از اینکه برای فایده ای یا بدون فایده ای سخن رابه درازا کشانند. و برخی اسهاب و اطناب را مترادف یکدیگر دانسته اند و معنی اسهاب در ضمن بیان معنی لفظ اطناب ذکر خواهد شد ان شأاﷲ تعالی . || مبالغه کردن . || فراخ گام رفتن و سبقت کردن : اسهب الفرس . || در بیابان رفتن . (منتهی الارب ). در بیابان فراخ شدن . (تاج المصادر بیهقی ) (زوزنی ). || چاه کندن و به آب دست نیافتن . || چاه کندن پس بر ریگ یا ریح (باد) رسیدن : اسهبوا؛ ای حفر وا فهجموا علی الرمل (منتهی الارب ) او الریح . (اقرب الموارد). || چاه کندن پس نارسیدن خیر را. (منتهی الارب ): اسهبوا؛ ای حفروا فلم یصیبوا خیراً. (اقرب الموارد). || بسیار عطا کردن . || گذاشتن ستور را. (منتهی الارب ).
واژه های همانند
۱۹۷ مورد، زمان جستجو: ۰.۳۴ ثانیه
اصحاب یزیدبن انیسة. [اَ ب ِ ی َ دِ ن ِ اَ س َ ] (اِخ ) گروهی از پیروان یزیدبن انیسة خارجی بودند. یزید در بصره میزیست ، آنگاه به تون از سرزمی...
اصحاب مباحثات شرقیه . [ اَ ب ِ م ُ ح َ / ح ِ ت ِ ش َ قی ی َ / ی ِ ] (ترکیب اضافی ، اِ مرکب ) حکمای شرق . پیروان حکمت شرقی . رجوع به حکمت اشر...
اصحاب صحیفه ٔ ملعونه . [ اَ ب ِ ص َ ف َ ی ِ م َ ن َ ] (اِخ ) در اصطلاح رجالی ، عبارت از چهارده تن از اصحاب عقبه و بیست تن دیگرند که در منع خ...
اصحاب معلقات نه گانه . [اَ ب ِ م ُ ع َل ْ ل َ ت ِ ن ُه ْ ن َ ] (اِخ ) ابن خلدون آرد: بهترین اشعارشان را [ شاعران عصر جاهلیت ] از ارکان بیت ال...
اصحاب ابراهیم بن سیار. [ اَ ب ِ اِ م ِ ن ِ س َی ْ یا ] (اِخ ) نظامیه . پیروان ابراهیم بن سیار نظام بودند که افکار فلسفی را با سخنان معتزله در...
اصحاب العدل و التوحید. [ اَ بُل ْ ع َ ل ِ وَت ْ ت َ ] (اِخ ) لقبی بود که معتزله به خود دادند. رجوع به معتزله و اصحاب ِ واصل شود.
نامه اعمال (اصحاب یمین و یسار)فارسی4423 نمایش | قرآن در مقام بیان اوصاف کسانى که به لقاء پروردگار خود فائز گردیده اند و مشمول رحمت رحمانى و رحیمى الهى...