اشتر بختی . [ اُ ت ُ رِ ب ُ ](ترکیب وصفی ، اِ مرکب ) اشتر خراسانی
: از من عجب میکردند که یا بنت ذویب ، این نه آن خر است که با ما براه می آید، این اشتر بُختی است . من گفتم این نه آن خر است این کاری دیگر است . (تاریخ سیستان ).
اشتران بختیم اندر سبق
مست و بیخود زیر محملهای حق .
مولوی .
و رجوع به اشتر خراسانی شود.