اشرف
نویسه گردانی:
ʼŠRF
اشرف . [ اَ رَ ] (اِخ ) قایتبای (1410 - 1496 م .) که در مصر (1468 - 1496 م .) پادشاهی کرد. وی از ممالیک برجی چرکسی بود. با رعیت سیاست مدبرانه ای داشت و باترکهای اناطولی با حسن سیاست رفتار میکرد. (از اعلام المنجد). و صاحب اسماء المؤلفین کتب ذیل را از تألیفات او شمرده است : کتاب الاذکار عبارة عن اذکار و موشحات علی طریقة الصوفیة. کتاب الفروسیة برسم الجهادو ما اعد اﷲ للمجاهدین من العباد. (از اسماء المؤلفین ج 1 ستون 834). و صاحب قاموس الاعلام آرد: اشرف ملک ، ابوالنصر قایتبای ظاهری . یکی از ممالیک چراکسه و اصلاً یکی از برده های سلطان چقمق بود. پس از ملک طاهرتمربغا در سال 873 هَ . ق . بر تخت نشست و مردی بسیار عادل و کریم و صاحب خیرات و مبرات بود. در مکه ٔ مکرمه ، مدینه ٔ منوره ، قدس شریف ، مصر، شام و دیگر بلاد جوامع و مساجد متعدد و تکایا و پلها از خود بیادگار گذاشت و بیش از همه ٔ ملوک چراکسه یعنی 29 سال فرمانروائی کرد و در سال 901 هَ . ق . درگذشت و پسرش ملک ناصر ابوالسعادات بجایش نشست . و رجوع به قایتبای شود.
واژه های همانند
۷۳ مورد، زمان جستجو: ۰.۱۳ ثانیه
اشرف . [ اَ رَ ] (اِخ ) ناصرالدین شعبان . بیست ودومین پادشاه ممالیک بحری مصر بود که در سال 764 هَ . ق . / 1363 م . به سلطنت رسید. (طبقات سلا...
اشرف خان . [ اَ رَ ] (اِخ ) محمداصغر. یکی از شعرای هندوستان و اصلاً از اهالی و سادات مشهد بود که به کشور مزبور هجرت کرد و سمت منشی گری اکبرش...
اشرف خان . [ اَ رَ ] (اِخ ) میرزا محمد. یکی از رجال شاهجهان و شاه عالمگیر بود و بسال 1097 هَ . ق . درگذشت . (قاموس الاعلام ).
این واژه به تازگی اضافه شده است و هنوز هیچ کسی برای آن معنی ننوشته است. برای اینکه برای این واژه معنی بنویسید
اینجا کلیک کنید.
اشرف زاده . [ اَ رَدَ ] (اِخ ) احمد عزالدین بن محمد فخرالدین ازنیقی معروف به اشرف زاده . از احفاد شیخ عبداﷲ الهی بود و بسال 1152 هَ . ق . درگذ...
اشرف زاده . [ اَ رَ دَ ] (اِخ ) برسوی ، احمد ضیاءالدین بن فخرالدین عبدالقادر معروف به اشرف زاده ٔ برسوی حنفی . از مشایخ طریقت تصوف بود و بسال ...
اشرف زاده . [ اَ رَ دَ ] (اِخ ) برسوی ، عبدالقادر نجیب الدین بن شیخ عزالدین احمد معروف به اشرف زاده ٔ برسوی حنفی متخلص به سری . شیخ زاویه ٔ ...
ابن اشرف . [ اِ ن ُ اَ رَ ] (اِخ ) شمس الدین محمد سمرقندی حسنی . صاحب کتاب قسطاس المیزان در منطق و آداب البحث و صحائف در کلام . در حدود 600 ه...
اشرف جنی . [ اَ رَ ف ِ ج ِن ْ نی ] (اِخ ) نام همزاد سوادبن قارب بود. رجوع به حبیب السیر چ خیام ج 4 ص 685 شود.
حسن اشرف . [ ح َ س َ ن ِ اَ رَ ] (اِخ ) ابن ناصر. رجوع به حسن غزنوی شود.