اشعار
نویسه گردانی:
ʼŠʽAR
اشعار. [ اَ ] (ع اِ) ج ِ شِعر. نظمها. بیتها. (از فرهنگ نظام ). || ج ِ شَعر. (اقرب الموارد). رجوع به شِعر و شَعر شود.
واژه های همانند
۶ مورد، زمان جستجو: ۰.۰۸ ثانیه
اشعار. [ اِ ] (ع مص ) آگاهی و اطلاع دادن . (فرهنگ نظام ). اشعره الامر؛ آگاهانید وی را از آن کار و کذا اشعره بالامر. (منتهی الارب ) (از اقرب ...
اشعار کردن . [ اِ ک َ دَ ] (مص مرکب ) آگاه کردن . باخبر کردن . خبر دادن . اشعار داشتن . و رجوع به اشعار داشتن شود.
این واژه به تازگی اضافه شده است و هنوز هیچ کسی برای آن معنی ننوشته است. برای اینکه برای این واژه معنی بنویسید
اینجا کلیک کنید.
اشعار داشتن . [ اِ ت َ ] (مص مرکب ) آگاه کردن . باخبر کردن .خبر دادن . اشعار کردن . و رجوع به اشعار کردن شود.
این واژه به تازگی اضافه شده است و هنوز هیچ کسی برای آن معنی ننوشته است. برای اینکه برای این واژه معنی بنویسید
اینجا کلیک کنید.
اشاعر. [ اَ ع ِ ] (ع ص ، اِ)ج ِ اشعر. (منتهی الارب ). ج ِ اَشْعَر، بمعنی شاعرتر. || ج ِ اشعر، بمعنی بسیارموی اندام . پرموی .