اجازه ویرایش برای هیچ گروهی وجود ندارد

اشغ

نویسه گردانی: ʼŠḠ
اشغ. [ اَ ] (اِخ ) معرب اشک . نیای سلسله ٔ اشکانیان . رجوع به اشک شود.
واژه های قبلی و بعدی
واژه های همانند
۱۰۸ مورد، زمان جستجو: ۰.۱۳ ثانیه
عاشق اصفهانی . [ ش ِ ق ِ اِ ف َ ] (اِخ ) مؤلف مجمع الفصحاء آرد: نام او آقامحمد و شغل وی خیاطت و حالتش قناعت طبعش عالی و اشعارش حالی در شیو...
این واژه به تازگی اضافه شده است و هنوز هیچ کسی برای آن معنی ننوشته است. برای اینکه برای این واژه معنی بنویسید اینجا کلیک کنید.
بسوزد پدر عشق. نفرین گونه ای که عاشق ناکام یا افتاده از پا در فراق معشوق و بیان فلاکت ناشی از یأس و حرمان خویش یا توجیه منکراتی که مرتکب می شود ادا می...
حسین آباد عاشق . [ ح ُ س َ دِ ش ِ ] (اِخ ) ده از بخش حومه ٔ شهرستان نائین . 20هزارگزی شمال باختری نائین . سه هزارگزی راه اردستان به نائین . ...
عشق آباد کهنه . [ ع ِدِ ک ُ ن ِ ] (اِخ ) دهی از دهستان درب قاضی بخش حومه ٔ شهرستان نیشابور. سکنه ٔ آن 106 تن . آب آن از قنات . محصول آن غلات...
عشق افلاطونی . [ ع ِ ق ِ اَ ] (ترکیب وصفی ، اِ مرکب ) (اصطلاح فلسفه ) اشاره به عقیده ٔ افلاطون است که گوید: روح انسان در عالم مجردات قبل ...
قلعه قزل عاشق . [ ق َ ع َ ق ِ زِ ش ِ ] (اِخ ) دهی است از دهستان نازلو بخش حومه ٔ شهرستان ارومیه ، واقع در 8هزارگزی شمال باختری ارومیه و در ...
عشق آباد خدابخش . [ ع ِ دِ خ ُ ب َ ] (اِخ ) دهی از دهستان دستگردان بخش طبس شهرستان فردوس . سکنه ٔ آن 231 تن . آب آن از قنات . محصول آن غلات...
« قبلی ۲ ۳ ۴ ۵ ۶ ۷ ۸ ۹ ۱۰ صفحه ۱۱ از ۱۱ بعدی »
نظرهای کاربران
نظرات ابراز شده‌ی کاربران، بیانگر عقیده خود آن‌ها است و لزوماً مورد تأیید پارسی ویکی نیست.
برای نظر دادن ابتدا باید به سیستم وارد شوید. برای ورود به سیستم روی کلید زیر کلیک کنید.