گفتگو درباره واژه گزارش تخلف اشک نویسه گردانی: ʼŠK اشک . [ اَ ] (اِ) ۞ درختچه ای است در نواحی خشک و کوهستانی و در اراضی اطراف کرج میروید. واژه های قبلی و بعدی واژه های همانند ۱۰۳ مورد، زمان جستجو: ۰.۱۹ ثانیه واژه معنی اشک اشک . [ اَ ] (اِخ ) هشتم یا اردوان دوم . عموی فرهاد و پسر فری یاپَت بود که پس از فرهاد بتخت نشست و معلوم نیست که فرهاد از خود پسری باقی ن... اشک اشک . [ اَ ] (اِخ )نهم یا مهرداد دوم (بزرگ ). بعلت کارهای مهمی که انجام داد، او را کبیر خواندند. وی به صفحات سکائی نشین لشکر کشید و نه تنه... اشک اشک . [ اَ ] (اِخ ) دهم یا سنتروک . نام وی برحسب نوشته های مورخان قدیم چنین است : سیناتروکس ۞ (فله گون ) ۞ ، سین تروکس ۞ . ولی املای ر... اشک اشک . [ اَ ] (اِخ ) یازدهم یا فرهاد سوم . فرزند سنتروک بود و پس از مرگ پدرش بر تخت نشست . وی در آغاز میخواست مانند پدرش در جنگهای مهرداد ششم... اشک اشک . [ اَ ] (اِخ ) دوازدهم یا مهرداد سوم پدرکش . پس از نشستن بر تخت شاهی بفکر جنگ با ارمنستان افتاد تا کردون را پس بگیرد و بدین منظور به ... اشک اشک . [ اَ ] (اِخ ) سیزدهم یا ارد اول . پس از برادر بتخت سلطنت تمام ایران نشست . برخی تاریخ جلوس او را 56 ق . م . و برخی 55 ق . م . نوشته ان... اشک اشک . [ اَ ] (اِخ ) چهاردهم یا فرهاد چهارم . بعض مورخان ارد را اشک سیزدهم و پاکر را اشک چهاردهم دانسته اند و این نظر بی مدرک نیست . ولی چون ... اشک اشک . [ اَ ] (اِخ ) پانزدهم یا فرهادک . پس از پدرکشی با مادرش موزا بتخت نشست . در سکه هایش صورت وی و مادرش هر دو دیده میشود. از سکه های مزب... اشک اشک . [ اَ ] (اِخ ) شانزدهم یا ارد دوم . پس از کشته شدن فرهادک ، نجبای پارت شخصی ارد نام را که از خاندان سلطنت بود و از ترس فرهادک در گوش... اشک اشک . [ اَ ] (اِخ ) هفدهم یا وُنن اول . یکی از پسران فرهاد چهارم بود که تحت الحمایه ٔ قیصر روم بودند و در دربار وی بسر میبردند. پس از کشته ش... تعداد نمایش: 10 20 50 100 همه موارد « قبلی ۱ صفحه ۲ از ۱۱ ۳ ۴ ۵ ۶ ۷ ۸ ۹ ۱۰ بعدی » نظرهای کاربران نظرات ابراز شدهی کاربران، بیانگر عقیده خود آنها است و لزوماً مورد تأیید پارسی ویکی نیست. برای نظر دادن ابتدا باید به سیستم وارد شوید. برای ورود به سیستم روی کلید زیر کلیک کنید. ورود