اشک
نویسه گردانی:
ʼŠK
اشک . [ اَ ] (اِخ ) نام پادشاهی بوده از اولاد بهمن و اولاد اورا اشکانیان گویند و بعضی اولاد او را از کاوس دانسته اند. (انجمن آرا) (آنندراج ). و رجوع به مجمل التواریخ ص 27، 82، 31، 32، 58، 59 و تاریخ سایکس ص 412 و یشتها ج 2 ص 219 و 226 و فهرست حبیب السیر چ خیام شود.
پیرنیا آرد: در باب لفظ اشک بدواً باید گفت که دو عقیده اظهار شده ، عقیده ای که بیشتر طرفدار دارد، این است که اشک مخفف ارشک است و چون بانی سلطنت پارتی ارشک بود و سایر پادشاهان این سلسله برای افتخار خود و جاویدان کردن نام ارشک این اسم را به اسم خود می افزودند، این دودمان موسوم به ارشکیان گردید، و از کثرت استعمال ، ارشکیان در قرون بعد اشکانیان شد. برخی گفته اند که محل اقامت خانواده ٔ اشکانی در آساک بوده و بدین مناسبت این خانواده خود را اشکانی نامیده . معلومست که عقیده ٔ اولی به حقیقت نزدیکتر است زیرا تبدیل ارشک به اشک از تبدیل آساک به این اسم طبیعی تر بنظر می آید. اگر اشک از آساک می آمد، نویسندگان یونانی هم آساکِس مینوشتند زیرا تمامی این حروف را در الفبای خود داشتند و حال آنکه تمام نویسندگان آنها آرزاکِس نوشته اند که یونانی شده ٔ ارشک است . در الفبای یونانی حرف شین نیست و آنرا به «ز» یا «س » تبدیل میکردند. بر مسکوکات اشکانی هم بیونانی همین اسم نقش شده . اما اینکه رئیس این خانواده که ارشک نام داشت کی بوده ، از چه نژادی و از کجا؟ چند روایت را باید ذکر کنیم : موافق یکی از روایات ارشک شخصی بوده باختری و چون از دعوی استقلال دیودوت در باختر ناراضی بود، از آنجا مهاجرت کرد و به پارت آمد و اهالی را بقیام بر ضد سلوکیها برانگیخت . این روایت را استرابون ذکر کرده (کتاب 11 فصل 9 بند 3)، ولی خودش هم اعتمادی بصحت آن ندارد. برحسب روایت سوم ، ارشک اول پادشاه اشکانی یک نفر سکائی بود از طایفه ٔ پارنیان یا اپارنیان و این طایفه هم از قوم داه سکائی که در همسایگی گرگان سکنی داشت ، بشمار میرفت . ارشک با طایفه ٔ خود دروادی اترک میزیست و بعد از اینکه شنید دیودوت در باختر اعلان استقلال داده و سکه به اسم خود زده یعنی از دولت سلوکی جدا شده ، او هم به پارت درآمده بر سلوکیها قیام کرد. این روایت را استرابون ترجیح داده . آنگاه پیرنیا پس از ذکر روایات دیگری مینویسد: از این روایات روایتی را که استرابون ترجیح داده ، صحیح تر میدانند، و بنابر آن عقیده دارند که ارشک اول از طایفه ٔ پارتیان سکائی بوده . بهر حال اگر هم ارشک اول سکائی بوده باشد، معلوم است که اعقاب او بواسطه ٔ سلطنت طولانی (تقریباً پانصدساله ) در ایران ایرانی شده بودند واین سلسله را نمیتوان غیرایرانی نامید زیرا در قرون بعد می بینیم که چنگیزیان و تیموریان با وجود اینکه تورانی آلتائی اند نه سکائی آریانی ، پس از دو سه نسل بکلی ایرانی میشوند و حال آنکه درباره ٔ سکاهای داهی نمیتوان گفت که تورانی آلتائی بوده اند بلکه ظن قوی این است که مانند سکاهای کنار جیحون و سیحون از مردمان آریانی یا هندواروپائی باید بشمار آیند زیرا در این زمان هنوز دیوار چین را نساخته بودند و سیل مردمان تورانی آلتائی بطرف مغرب و سرحدات شمال شرقی ایران شروع نشده بود. (این نهضت در قرن دوم ق .م . شروع شد).باری اشک اول در سال 250 ق .م . برضد سلوکیها قیام کرد و حکومت او بی منازع نبود و او در مدت تقریباً دو سال برفع منازعات داخلی و جنگها اشتغال داشت تا آنکه روزی از دست نیزه دارش زخمی برداشت و بر اثر آن درگذشت (247 ق . م .). بنابراین سلطنت او از 250 تا 247 ق . م . بود. (از تاریخ ایران باستان صص 2197 - 2199 و ص 2202 و 2203). و رجوع به ارشک شود.
واژه های همانند
۱۰۳ مورد، زمان جستجو: ۰.۱۶ ثانیه
اشک . [ اَ ] (اِ) قطره . (برهان ) (غیاث ) (هفت قلزم ). قطره ٔ آب . (آنندراج ). هر چکه . قطره ٔ باران . (سروری ) (فرهنگ اسدی ). قطره را گویند عموماً...
اشک . [ اَ ] (اِ) احتمال میرود که این آیه که در زبور است اشاره به بعضی از عادات قدیمه ٔ رومانیان باشد که اشک عزاداران را در شیشه جمع کرد...
اشک . [ اَ ] (اِ) ۞ درختچه ای است در نواحی خشک و کوهستانی و در اراضی اطراف کرج میروید.
اشک . [ اِ ش َ / اِش ْش َ ] (ترکی ، اِ) خر که بعربی حمار گویند و این لفظ ترکیست . از لطایف و در لغات ترکی بتشدید شین معجمه نوشته است . (غیاث ...
اشک . [ اَ ] (اِخ ) دوم یا تیرداد اول . پس از شکست برادرش بر تخت نشست و خود را ارشک (اشک ) نامید (248 ق . م .). در دوره ٔ او دولت پارت قوت ی...
اشک . [ اَ ](اِخ ) سوم یا اردوان اول . پس از پدر بتخت نشست (214ق . م .) و نخست به ماد تاخت و همدان را گرفت و با قشون نیرومندی که داشت پس...
اشک .[ اَ ] (اِخ ) چهارم یا فری یاپت . پس از پدر بتخت نشست و در مدت 15 سال که سلطنت کرد، پارت را به آرامش اداره کرد. سلطنت او از 196 تا 1...
اشک . [ اَ ] (اِخ ) پنجم یا فرهاد اول . پس از پدر بتخت نشست و چندین سال با مادها به نبرد پرداخت و محل سکنای ایشان را که گویا میان کادوسیان...
اشک . [ اَ ] (اِخ ) ششم یا مهرداد اول . پس از مرگ برادر بتخت سلطنت نشست و در مدت 38 سال فرمانروائی به اقدامات بزرگی دست یازید و دولت پارت...
اشک . [ اَ ] (اِخ ) هفتم یا فرهاد دوم . پس از پدر بتخت نشست و نقشه ٔ وی را در تسخیر سوریه تعقیب کرد ولی بعلت جنبش سکائی ها از نقشه ٔ مزبور م...