اجازه ویرایش برای هیچ گروهی وجود ندارد

اشک

نویسه گردانی: ʼŠK
اشک . [ اَ ] (اِخ ) پنجم یا فرهاد اول . پس از پدر بتخت نشست و چندین سال با مادها به نبرد پرداخت و محل سکنای ایشان را که گویا میان کادوسیان و تپورها بود، تصرف کرد. آنگاه متوجه ری شد و دربند دریای گرگان را که بسیار اهمیت داشت تا قسمت شرقی کشور ری تسخیر کرد و در سال 174 ق . م . درگذشت ، ولی پیش از مرگش جانشین خود را معین کرد. در این باره باید گفت که وی با اینکه چند پسر داشت ، نخواست مقدرات پارت را بدست شخصی جوان و بی تجربه بگذارد، از این رو ترجیح داد مهرداد برادر خود را برای سلطنت برگزیند. مدت سلطنت وی از 181 تا 174 ق . م . بود. (از تاریخ ایران باستان صص 2215 - 2220 به اختصار). و رجوع به صفحات مزبور و فرهاد اول شود.
واژه های قبلی و بعدی
واژه های همانند
۱۰۳ مورد، زمان جستجو: ۰.۱۲ ثانیه
اشک پیازی . [ اَ ک ِ ] (ترکیب وصفی ، اِ مرکب ) اشک سرخ : تا چشم تو آراسته سرنامه ٔ ناز است از دیده ٔ عشاق دهد اشک پیازی . علی خراسانی (آنندر...
اشک افسوس . [ اَ ک ِ اَ ] (ترکیب اضافی ، اِ مرکب ) اشک غم . اشک تحسر. اشک حسرت . رجوع به اشک حسرت و آنندراج شود.
اشک شکرین . [ اَ ک ِ ش ِ ک َ / ش ِک ْ ک َ ] (ترکیب وصفی ، اِ مرکب ) اشک شادی . گریه ٔ شادی . (مؤیدالفضلا) (شرفنامه ٔ منیری ). اشک گلگون . (فرهنگ ...
اشک راندن . [ اَ دَ ] (مص مرکب ) گریستن : هَطْل ؛ اشک راندن چشم . (منتهی الارب ) : در این افسانه شرطست اشک راندن گلابی تلخ بر شیرین فشاندن...
اشک خونین . [ اَ ک ِ ] (ترکیب وصفی ، اِ مرکب ) اشک سرخ . (آنندراج ) : اشک خونین بنمودم به طبیبان گفتنددرد عشق است و جگرسوز دوائی دارد. حافظ ...
اشک داودی . [ اَ ک ِ وو ] (ترکیب وصفی ، اِ مرکب ) همان بکاء و گریه ٔ حضرت داود علی نبینا و علیه الصلوة و السلام که از خوف زلتی که از آن حض...
اشک داوری . [ اَ ک ِ وَ ] (ترکیب اضافی ، اِ مرکب ) کنایه از گریه ٔ بسیار. (برهان ) (آنندراج ). || گریه ٔ مظلومان به پیش حکام . (آنندراج ). گری...
اشک چکیدن . [ اَچ َ / چ ِ دَ ] (مص مرکب ) اشک ریختن . اشک باریدن . بسیار گریستن . و رجوع به اشک باریدن و اشک ریختن شود.
اشک ندامت . [ اَ ک ِ ن َ م َ] (ترکیب اضافی ، اِ مرکب ) اشک پشیمانی : امروز که در دست توام مرحمتی کن فردا که شوم خاک چه سود اشک ندامت . حا...
اشک نیسان . [ اَ ک ِ ن َ / ن ِ ] (ترکیب اضافی ، اِ مرکب ) کنایه از قطرات باران . (آنندراج ). اشک سحاب . اشک ابر. رجوع به اشک و اشک سحاب شود...
« قبلی ۲ ۳ ۴ ۵ ۶ ۷ صفحه ۸ از ۱۱ ۹ ۱۰ ۱۱ بعدی »
نظرهای کاربران
نظرات ابراز شده‌ی کاربران، بیانگر عقیده خود آن‌ها است و لزوماً مورد تأیید پارسی ویکی نیست.
برای نظر دادن ابتدا باید به سیستم وارد شوید. برای ورود به سیستم روی کلید زیر کلیک کنید.